کلمه جو
صفحه اصلی

protrude


معنی : تحمیل کردن، خارج شدن، جلو امده بودن، پیش امدن، برامدگی داشتن
معانی دیگر : بیرون زدن، برقلیدن، پلقیدن، جلو آمدگی داشتن، ورقلمبیدن

انگلیسی به فارسی

برآمدگی داشتن، جلو آمده بودن، تحمیل کردن


خروج، جلو امده بودن، تحمیل کردن، خارج شدن، پیش امدن، برامدگی داشتن


انگلیسی به انگلیسی

• stick out, project, bulge; cause to stand out, cause to project, cause to bulge
if something protrudes from somewhere, it sticks out; a formal word.

مترادف و متضاد

تحمیل کردن (فعل)
burden, task, put on, impose, inflict, protrude, constrain, horn in, saddle

خارج شدن (فعل)
void, issue, protrude, egress, exit

جلو امده بودن (فعل)
protrude

پیش امدن (فعل)
protrude

برامدگی داشتن (فعل)
protrude

stick out


Synonyms: beetle, bulge, butt out, come through, distend, extend, extrude, jut, jut out, obtrude, overhang, point, poke, pop, pouch, pout, project, shoot out, stand out, start, stick up, swell


Antonyms: depress, sink


جملات نمونه

1. A rotting branch protruded from the swamp like a ghostly arm.
[ترجمه ترگمان]شاخه پوسیده مثل دست شبح مانندی از مرداب بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]یک شاخه پوسیدگی از یک باتلاق مانند یک بازوی روحانی برجای گذاشت

2. He managed to hang on to a piece of rock protruding from the cliff face.
[ترجمه ترگمان]او به یک تکه سنگ که از صخره بیرون زده بود آویزان شد
[ترجمه گوگل]او موفق به آویزان کردن به یک قطعه سنگ از چهره صخره ای بود

3. The handle of a cricket bat protruded from under his arm.
[ترجمه ترگمان]دسته چوب کریکت از زیر بغلش بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]دسته از یک خفاش کریکت از زیر بازویش خارج شده است

4. He glimpsed a gun protruding from the man's pocket.
[ترجمه ترگمان]یک نظر تفنگی را دید که از جیب آن مرد بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]او یک اسلحه را از جیب مرد بیرون کشید

5. The policeman saw a gun protruding from the man's pocket.
[ترجمه ترگمان]پلیس تفنگی را دید که از جیب آن مرد بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]پلیس شاهد تفنگی از جیب مرد بود

6. He protruded his tongue.
[ترجمه ترگمان]زبانش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او زبان خود را بیرون کشید

7. He hung his coat on a nail protruding from the wall.
[ترجمه ترگمان]کتش را روی یک میخ که از دیوار بیرون زده بود آویزان کرد
[ترجمه گوگل]او کت خود را بر روی یک ناخن که از دیوار خارج شده بود آویزان کرد

8. The envelope was protruding from her bag.
[ترجمه ترگمان]پاکت از کیفش بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]پاکت از کیسه ی او بیرون زده بود

9. The tip of her tongue was protruding slightly.
[ترجمه ترگمان]نوک زبانش اندکی بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]نوک زبان او کمی کمرنگ شده بود

10. Helen's teeth protrude too far.
[ترجمه ترگمان]دندان های هلن خیلی دور شده بودند
[ترجمه گوگل]دندان های هلن بیش از حد روی می دهد

11. The belly button was protruding and it looked ready to burst.
[ترجمه ترگمان]دکمه ناف بیرون زده بود و آماده انفجار بود
[ترجمه گوگل]دکمه شلغم بیرون زده بود و آماده به انفجار بود

12. A few that remain protrude from the side and top, synthetic stalactites in a cavern of the sea.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آن ها از پهلوی و بالا، stalactites مصنوعی در غاری از دریا بیرون امده اند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از آن ها که از سمت و بالا ساخته می شوند، از استالاکتیت های مصنوعی در غار دریایی خارج می شوند

13. A major improvement was the use of a rechargeable battery inside the transmitter, which was recharged via two protruding wires.
[ترجمه ترگمان]یک بهبود عمده، استفاده از باتری قابل شارژ در فرستنده بود، که از طریق دو سیم برجسته شارژ شده بود
[ترجمه گوگل]یک پیشرفت عمده استفاده از یک باتری قابل شارژ درون فرستنده بود که از طریق دو سیم خروجی شارژ شده بود

14. The tyre tread does not protrude beyond the wheel arch, but the side wall does noticeably.
[ترجمه ترگمان]قدم گذاشتن بر روی این چرخ ها فراتر از قوس چرخ قرار ندارد، اما دیوار کناری به طور قابل توجهی عمل می کند
[ترجمه گوگل]گیره ی تایر فراتر از قوس چرخی نیست، اما دیواره ی جانبی قابل توجه است

protruding teeth

دندان‌های جلو آمده


The revolver's barrel protruded from his pocket.

لوله‌ی هفت‌تیر از جیبش بیرون زده بود.


a man with protruding eyes

مردی با چشم‌های بیرون‌زده


پیشنهاد کاربران

غنچه کردن

برآمدگی. تحمیل کردن


کلمات دیگر: