کلمه جو
صفحه اصلی

expiate


معنی : پاک کردن، کفاره دادن، جبران کردن
معانی دیگر : تقاص دادن، به سزا رسیدن

انگلیسی به فارسی

کفاره دادن، پاک کردن، جبران کردن


تمیز کردن، پاک کردن، کفاره دادن، جبران کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: expiates, expiating, expiated
مشتقات: expiator (n.)
• : تعریف: to atone or make amends for (a sin, crime, offense, or the like).
مشابه: atone, purge

- He is filled with remorse and tries to expiate his sin by punishing his body.
[ترجمه ترگمان] پر از پشیمانی است و می کوشد با تنبیه بدنی خود، گناه خود را جبران کند
[ترجمه گوگل] او با احترام پر می شود و سعی می کند گناه خود را مجازات بدن او را تحمل کند

• atone for, do penance for, make amends
if you expiate guilty feelings or bad behaviour, you do something to indicate that you are sorry for what you have done; a formal word.

مترادف و متضاد

make amends for


پاک کردن (فعل)
wash, wipe, abrade, erase, clean, purify, cleanse, rub, scrape, absolve, absterge, purge, assoil, obliterate, expiate, mop, furbish, lustrate, deterge, efface, sublimate, willow, winnow, wipe up

کفاره دادن (فعل)
atone, expiate

جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup

Synonyms: absolve, amend, appease, atone, atone for, compensate, correct, do penance, excuse, forgive, pay one’s dues, rectify, redeem, redress, remedy, square things


جملات نمونه

1. he tried to expiate by justice and mercy the evil deeds of his youth
او کوشید با عدل و مروت اعمال اهریمنی جوانی خود را جبران کند.

2. He tried to expiate his crimes by giving money to the church.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با دادن پول به کلیسا به خاطر جنایات خود کفاره پس بدهد
[ترجمه گوگل]او با دادن پول به کلیسا سعی کرد جنایت او را از بین ببرد

3. He had a chance to confess and expiate his guilt.
[ترجمه ترگمان]او فرصتی برای اعتراف و کفاره دادن به گناه خود داشت
[ترجمه گوگل]او فرصتی داشت تا اعتراف کند و گناه او را تحمل کند

4. But it helps to expiate our imagined sins if we have a bogeyman to hand, a Drug Baron.
[ترجمه ترگمان]اما اگر دست به ریش داشته باشیم، به کفاره گناهان imagined کمک می کند
[ترجمه گوگل]اما اگر گاوهایی را که در دست داریم، بارون دارو باشد، کمک می کند تا گناهان تصور شده ما را از بین ببریم

5. She will expiate herself.
[ترجمه ترگمان]او برای خودش کفاره خواهد داد
[ترجمه گوگل]او خود را خواهد پرداخت

6. Now I was to expiate all my offences at the gallows.
[ترجمه ترگمان]اکنون باید تمام offences را که در آن چوبه دار بود جبران کنم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من بود که تمام جرائم من در چنگال

7. I do not wish to expiate, but to live.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم کفاره بدهم، بلکه زندگی کنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم که به توافق برسیم، بلکه زندگی خواهم کرد

8. After my return to London I had to expiate in bed the consequences of my fatuous complaisance.
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت من به لندن، من در بس تر، نتیجه آن complaisance احمقانه خود را باز خواهم کرد
[ترجمه گوگل]پس از بازگشت به لندن، مجبور شدم در رختخواب عواقب دلخوشی فریبندهام را تحمل کنم

9. Even death would not expiate all his crimes.
[ترجمه ترگمان]حتی مرگ هم برای گناهان خود کفاره نخواهد داد
[ترجمه گوگل]حتی مرگ هم تمام جنایاتش را از بین نمی برد

10. The latter's expiate a guilt that was in retrospect vastly exaggerated or nonexistent prolonged the war.
[ترجمه ترگمان]دومی کفاره گناه را می دهد که به گذشته بسیار مبالغه آمیز است یا اصلا وجود ندارد، جنگ را طولانی تر کرد
[ترجمه گوگل]این دومین گناه است که در گذشته به نظر می رسید که جنگ طولانی مدت را اغراق آمیز یا غیرمنتظره می دانست

11. Then look I death my expiate.
[ترجمه ترگمان] پس نگاه کن من به خاطر کفاره پس می گیرم
[ترجمه گوگل]سپس من مرگ خود را نگاه می کنم

12. He hoped to expiate his guilt.
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود کفاره گناه خود را بپردازد
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که گناه او را تحمل کند

13. Now, swept by red wave upon wave, she had to expiate her failure.
[ترجمه ترگمان]اکنون با موج سرخی که بر امواج موج می زد، ناچار بود از شکست او کفاره حاصل کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، با موج قرمز بر روی موج جاروب شد، او مجبور بود شکست خود را تحمل کند

14. He can be redeemed, he can confess his sins, he can expiate his guilt.
[ترجمه ترگمان]او می تواند به گناهان خود اعتراف کند، می تواند گناه خود را جبران کند
[ترجمه گوگل]او می تواند بازخرید شود، می تواند گناهان خود را اعتراف کند، او می تواند گناه خود را تحمل کند

He expiates his sins.

او تقاص گناهان خود را پس می‌دهد.


He tried to expiate by justice and mercy the evil deeds of his youth.

او کوشید با عدل و مروت اعمال اهریمنی جوانی خود را جبران کند.


پیشنهاد کاربران

توبه کردن. جبران کردن
their sins must be expiated by sacrifice


کلمات دیگر: