1. He found the experience utterly humiliating.
[ترجمه ترگمان]این تجربه را سخت تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل]او تجربه کاملا تحقیر آمیز پیدا کرد
2. The battle ended in a humiliating defeat.
[ترجمه ترگمان]نبرد در یک شکست تحقیر آمیز به پایان رسید
[ترجمه گوگل]نبرد به یک شکست تحقیرآمیز پایان یافت
3. He received a humiliating rebuff from his manager.
[ترجمه ترگمان]از مدیر خود او را تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل]او از طرف مدیرش یک بازنده تحقیر آمیز دریافت کرد
4. They inflicted a humiliating defeat on the home team.
[ترجمه ترگمان]آن ها ضربه ای تحقیر آمیز به تیم خانه وارد کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک تیم تحقیرآمیز را در تیم خانگی ایجاد کردند
5. The Conservatives have suffered a humiliating defeat.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران از شکست تحقیر آمیز رنج برده اند
[ترجمه گوگل]محافظه کاران رنجیده ای را تحمل کرده اند
6. The Chancellor was forced into a humiliating climbdown on his economic policies.
[ترجمه ترگمان]صدراعظم مجبور شد که به سیاست های اقتصادی او تحمیل کند
[ترجمه گوگل]صدراعظم آلمان در پی سیاستهای اقتصادی خود، به سمت تحقق تحقیر آمیز حرکت کرد
7. The party suffered a humiliating defeat in the general election.
[ترجمه ترگمان]این حزب در انتخابات عمومی یک شکست شرم آور را متحمل شد
[ترجمه گوگل]این حزب در انتخابات عمومی شکست خورده است
8. In June 166 England suffered a humiliating defeat by the Dutch.
[ترجمه ترگمان]در ژوئن سال ۱۶۶ انگلستان دچار شکست humiliating از سوی هلندی ها شد
[ترجمه گوگل]در ژوئن 166، انگلستان، شکست هلندی را شکست داد
9. They forecast a humiliating defeat for the Prime Minister.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک شکست تحقیر آمیز برای نخست وزیر را پیش بینی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها پیش بینی شکست شگفت انگیز برای نخست وزیر را پیش بینی کردند
10. The government suffered a humiliating defeat in yesterday's debate.
[ترجمه ترگمان]دولت در مباحثات دیروز متحمل شکست تحقیر آمیزی شد
[ترجمه گوگل]دولت در بحث دیروز، یک شکست تحقیر آمیز را متحمل شد
11. He was taking an unholy delight in humiliating Sarah.
[ترجمه ترگمان]اون از \"سارا\" متنفر بود
[ترجمه گوگل]او سارا را تحقیر کرد
12. The whole experience was somewhat humiliating for us.
[ترجمه ترگمان]تمام این تجربه تا حدی برای ما ناچیز بود
[ترجمه گوگل]تمام تجربیات ما تا حدودی تحقیر آمیز بود
13. At the last General Election, they suffered a crushing/humiliating defeat.
[ترجمه ترگمان]در آخرین انتخابات عمومی، آن ها متحمل شکست خرد کننده \/ تحقیر کننده شدند
[ترجمه گوگل]در آخرین انتخابات عمومی، آنها از شکست خرد کننده / تحقیر آمیز رنج می بردند
14. The results of the poll dealt a humiliating rebuff to Mr Jones.
[ترجمه ترگمان]نتایج این نظرسنجی رفتار تحقیرآمیز خود با آقای جونز را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل]نتایج نظرسنجی یک تجدید نظر توهین آمیز به آقای جونز داشت
15. They inflicted a humiliating defeat on their rivals.
[ترجمه ترگمان]آن ها به رقبای خود یک شکست تحقیر آمیز وارد کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک شگفتی محکوم به رقبای خود کردند