کلمه جو
صفحه اصلی

clear away


1- تمیز کردن و کنار گذاشتن، 2- ناپدید شدن، از نظر محو شدن، رفتن، رد شدن، گذشتن

انگلیسی به فارسی

(بساط، میز و غیره) برچیدن، جمع کردن


ناپدید شدن، رفتن، برطرف کردن، دور کردن


(ابر) عبور کردن، رد شدن، گذشتن، (مه) برخاستن، رفتن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to get away; escape.

• move away from; clean rubble from

مترادف و متضاد

Leave, disappear


جملات نمونه

1. Would you clear away the breakfast things?
[ترجمه ترگمان]میشه وسایل صبحانه رو پاک کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا چیزهای صبحانه را پاک کنید؟

2. I'll help you to clear away after tea.
[ترجمه ترگمان]من به تو کمک می کنم که بعد از چای بروی
[ترجمه گوگل]من به شما کمک می کنم بعد از چای پاک کنید

3. I'll just clear away the breakfast things.
[ترجمه ترگمان]همین الان وسایل صبحانه را کنار می گذارم
[ترجمه گوگل]من فقط چیزهای صبحانه را پاک کنم

4. We must clear away the dinner things.
[ترجمه ترگمان]باید چیزهای شام را پاک کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید چیزهای شام را پاک کنیم

5. Clear away leaves and other garden debris from the pond.
[ترجمه ترگمان]برگ ها و آشغال های دیگر باغ را از آب پاک کنید
[ترجمه گوگل]پاک کردن برگ ها و دیگر بقایای باغ از حوضچه

6. Please help your mother to clear away.
[ترجمه ترگمان]لطفا به مادرت کمک کن تا پاک بشه
[ترجمه گوگل]لطفا کمک کنید تا مادر شما پاک شود

7. Clear away your toys now, children!
[ترجمه ترگمان]بچه ها، حالا دیگر toys را پاک کنید!
[ترجمه گوگل]اسباب بازی های خود را پاک کن، بچه ها!

8. Can you clear away all your toys now?
[ترجمه ترگمان]میشه همه اسباب بازی هات رو پاک کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تمام اسباب بازی های خود را پاک کنید؟

9. You always clear away the soft topsoil till you get a fir base.
[ترجمه ترگمان]تو همیشه خاک نرم رو پاک می کنی تا وقتی که یه درخت صنوبر بگیری
[ترجمه گوگل]شما همیشه خاکستری نرم را پاک می کنید تا پایه قهوه ای دریافت کنید

10. My doctors performed a bypass operation to clear away a blockage in the blood vessels that supply my heart.
[ترجمه ترگمان]پزشکان من عمل جراحی ای را انجام دادند تا انسداد مجاری خونی که قلبم را تامین می کرد را رفع کنند
[ترجمه گوگل]پزشکان من یک عملیات دور زدن انجام دادند تا یک انسداد را در عروق خونی که قلب من را تامین می کرد، دور کند

11. He got clear away.
[ترجمه ترگمان] اون از اینجا رفت
[ترجمه گوگل]او روشن شد

12. Other species seem to clear away this debris more easily.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد دیگر گونه ها این آوار را به راحتی از بین می برند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد گونه های دیگر به راحتی این آوارها را پاک می کنند

13. Let us hope that later chapters clear away some of the murkiness.
[ترجمه ترگمان]بیایید امیدوار باشیم که فصل های بعدی برخی از the را از بین ببریم
[ترجمه گوگل]بگذارید امیدوار باشیم که بعدا فصل برخی از چالش ها را پاک کند

14. You have to clear away the debris.
[ترجمه ترگمان]تو باید آت و آشغالا رو پاک کنی
[ترجمه گوگل]شما باید آوار را پاک کنید

After dinner, we cleared away the dishes.

پس از شام ظرف‌ها را جمع کردیم.


پیشنهاد کاربران

پاکسازی و تمیز کردن.

جمع کردن، جمع و جور کردن

گم شو

کنار گذاشتن
برچیدن
جمع کردنِ بساطِ . . .

پاکسازی کردن


کلمات دیگر: