1- تمیز و مرتب کردن، آماده ی پذیرایی کردن 2- (در مورد آموختن) دوره کردن، مرور کردن، دوباره خواندن، باقلم مو رنگ کردن، معلومات خود را تجدیدکردن، تجدید خاطره کردن
brush up
1- تمیز و مرتب کردن، آماده ی پذیرایی کردن 2- (در مورد آموختن) دوره کردن، مرور کردن، دوباره خواندن، باقلم مو رنگ کردن، معلومات خود را تجدیدکردن، تجدید خاطره کردن
انگلیسی به فارسی
با قلممو رنگ کردن، معلومات خود را تجدیدکردن، تجدید خاطره کردن
برس کردن، معلومات خود را تجدیدکردن، تجدید خاطره کردن، با قلم مو رنگ کردن
انگلیسی به انگلیسی
• refresh knowledge or skill, review a subject; clean up, fix up, renovate
practice or process of reviewing a subject or a technique to refresh the memory; act of eliminating or repairing minor defects
practice or process of reviewing a subject or a technique to refresh the memory; act of eliminating or repairing minor defects
مترادف و متضاد
improve condition
Synonyms: clean up, cram, go over, look over, polish up, read up, refresh one’s memory, refurbish, relearn, renovate, reread, retouch, review, revise, study, touch up
Antonyms: forget
جملات نمونه
1. I would like to brush up my zoology.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد جانور شناسی من را پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم زونا را خرد کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم زونا را خرد کنم
2. I had hoped to brush up my Spanish.
[ترجمه محمد بخشی] امیدوار بودم اسپانیایی ام را تقویت کنم
[ترجمه ترگمان]امیدوار بودم که اسپانیایی را مسواک بزنم[ترجمه گوگل]من امیدوار بودم اسپانیایی خودم را بشکنم
3. I need to brush up my computer skills.
[ترجمه ترگمان]من باید مهارت های کامپیوتری خودم رو اصلاح کنم
[ترجمه گوگل]من نیاز به مهارت های کامپیوتری خود دارم
[ترجمه گوگل]من نیاز به مهارت های کامپیوتری خود دارم
4. He wants to brush up his knowledge of electronics.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد دانش خود را از الکترونیک پاک کند
[ترجمه گوگل]او می خواهد دانش خود را از الکترونیک به ارمغان بیاورد
[ترجمه گوگل]او می خواهد دانش خود را از الکترونیک به ارمغان بیاورد
5. I must brush up on my French before I go to Paris.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به پاریس بروم باید به فرانسه بروم
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به پاریس باید بر فرانسه فرش بزنم
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به پاریس باید بر فرانسه فرش بزنم
6. I must brush up on my Latin.
[ترجمه ترگمان]باید برم سراغ زبان لاتین
[ترجمه گوگل]من باید بر روی لاتینم قلم بزنم
[ترجمه گوگل]من باید بر روی لاتینم قلم بزنم
7. You should brush up on your French before you go to France.
[ترجمه ترگمان]قبل از رفتن به فرانسه باید on را برس
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به فرانسه باید فرانسه خود را بریزید
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به فرانسه باید فرانسه خود را بریزید
8. I must brush up on my Spanish before I go to Seville.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به اشبیلیه برم باید به زبان اسپانیایی حرف بزنم
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به سوییل باید قبل از اسپانیایی اسپانیایی صحبت کنم
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به سوییل باید قبل از اسپانیایی اسپانیایی صحبت کنم
9. I thought I'd brush up on my French before going to Paris.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم قبل از رفتن به پاریس باید به فرانسه بروم
[ترجمه گوگل]من فکر کردم قبل از رفتن به پاریس، فرانسه را بر روی فرانسوی خود بکشم
[ترجمه گوگل]من فکر کردم قبل از رفتن به پاریس، فرانسه را بر روی فرانسوی خود بکشم
10. Did I make any deals, brush up any publishing contacts?
[ترجمه ترگمان]آیا من هر گونه معاملاتی را انجام دادم، با هر گونه تماس چاپ و نشر آشنا شدم؟
[ترجمه گوگل]آیا من هر گونه معاملات را انجام دادم، هر مخاطب چاپی را پاک کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا من هر گونه معاملات را انجام دادم، هر مخاطب چاپی را پاک کنم؟
11. To achieve this on the legs, I brush up first to make sure I get it all and then brush down into place.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به این هدف، ابتدا از جایم بلند می شوم تا مطمئن شوم همه چیز را به دست می آورم و بعد به جای خود کنار می روم
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به این روی پاها، ابتدا قلم را بردارم تا اطمینان حاصل کنم که تمام آن را بگیرم و سپس به محل برسیم
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به این روی پاها، ابتدا قلم را بردارم تا اطمینان حاصل کنم که تمام آن را بگیرم و سپس به محل برسیم
12. I must brush up my English beore going to America.
[ترجمه ترگمان]من باید beore انگلیسی را اصلاح کنم و به آمریکا بروم
[ترجمه گوگل]من باید انگشت انگلیسیم را به آمریکا بکشم
[ترجمه گوگل]من باید انگشت انگلیسیم را به آمریکا بکشم
13. When traveling, it's important to brush up your ability to relay information.
[ترجمه ترگمان]زمانی که سفر می کنید، مهم است که توانایی خود برای رله کردن اطلاعات را افزایش دهید
[ترجمه گوگل]هنگام مسافرت، مهم است که توانایی خود را برای انتقال اطلاعات از بین ببرید
[ترجمه گوگل]هنگام مسافرت، مهم است که توانایی خود را برای انتقال اطلاعات از بین ببرید
14. Get familiar with XML, brush up on your SQL, and come back next month for even more data binding power.
[ترجمه ترگمان]با XML آشنا شوید، SQL را برس بزنید، و ماه بعد برای قدرت اتصال داده بیشتر برگردید
[ترجمه گوگل]با XML آشنا شوید، بر روی SQL خود متمرکز شوید و ماه آینده برای حتی بیشترین قدرت اتصال به اطلاعات بازگردید
[ترجمه گوگل]با XML آشنا شوید، بر روی SQL خود متمرکز شوید و ماه آینده برای حتی بیشترین قدرت اتصال به اطلاعات بازگردید
15. He should brush up on the basic chords.
[ترجمه ترگمان] باید on رو پاک کنه
[ترجمه گوگل]او باید بر روی آکورد های اولیه قلم بزند
[ترجمه گوگل]او باید بر روی آکورد های اولیه قلم بزند
پیشنهاد کاربران
بهبود دانش یا مهارت
مرور کردن
ارتقا دانش یا مهارت
to improve your knowledge of something already learned but partly forgotten:
پیشرفت کردن در علمی یا موضوعی
You’d better brush up on your general knowledge
before putting yourself down for the college quiz.
You’d better brush up on your general knowledge
before putting yourself down for the college quiz.
تجدیدنظر
Brush up با on میادش
brush up on something
🔴to improve your knowledge of something already learned but partly forgotten:
You’d better brush up on your French before going to Paris
🔴1 : to improve or polish as if by brushing. 2 : to renew one's skill in brush up your Spanish. intransitive verb. : to refresh one's memory : renew one's skill brush up on math. Other Words from brush up More Example Sentences Learn More about brush up.
مثال : whether you're heading on holiday, business or just looking to have brush up on your language skills.
چه در تعطیلات ، چه در مشاغل تجاری به سر می برید یا فقط می خواهید مهارت های زبان خود را تقویت کنید.
brush up on something
🔴to improve your knowledge of something already learned but partly forgotten:
You’d better brush up on your French before going to Paris
🔴1 : to improve or polish as if by brushing. 2 : to renew one's skill in brush up your Spanish. intransitive verb. : to refresh one's memory : renew one's skill brush up on math. Other Words from brush up More Example Sentences Learn More about brush up.
مثال : whether you're heading on holiday, business or just looking to have brush up on your language skills.
چه در تعطیلات ، چه در مشاغل تجاری به سر می برید یا فقط می خواهید مهارت های زبان خود را تقویت کنید.
مالیده شدن چیزی به چیز دیگر
کلمات دیگر: