1. They were as far removed from the ethos of terrorism as you could imagine.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا جایی که می توانید از شخصیت تروریسم دوری کردند
[ترجمه گوگل]آنها همانطور که می توانستند تصور می کردند از اخلاق تروریسم دور بودند
2. The ethos of the traditional family firm is under threat.
[ترجمه ترگمان]شخصیت یک شرکت خانوادگی سنتی تحت تهدید است
[ترجمه گوگل]اخلاق شرکت خانوادگی سنتی تحت تهدید است
3. The whole ethos of the hotel is effortless service.
[ترجمه ترگمان]تمام ویژگی های این هتل بدون تلاش است
[ترجمه گوگل]کلیه اخلاق هتل بسیار کار آسانی است
4. His book captures exactly the ethos of Elizabethan England.
[ترجمه ترگمان]کتاب او دقیقا خصوصیات انگلستان عصر الیزابت را ثبت می کند
[ترجمه گوگل]کتاب او کاملا دقیق از اخلاق Elizabethan انگلستان است
5. The ethos of psychiatry suits the marketing of Western drugs and fails to address racism.
[ترجمه ترگمان]شخصیت روان پزشکی برای بازاریابی داروهای غربی مناسب است و نژاد پرستی را حل نمی کند
[ترجمه گوگل]اخلاق روانپزشکی مناسب بازاریابی داروهای غربی است و نتوانسته است به نقض نژادپرستی پاسخ دهد
6. The structure and ethos of the village community remained pivotal to the whole system.
[ترجمه ترگمان]ساختار و ویژگی های جامعه روستا برای کل سیستم، محوری باقی ماند
[ترجمه گوگل]ساختار و اخلاق جامعه روستایی به کل سیستم منعکس شد
7. The revolution in the ethos of agriculture must also involve the farmers' unions.
[ترجمه ترگمان]انقلاب در خصایص کشاورزی نیز باید شامل اتحادیه های کشاورزان نیز باشد
[ترجمه گوگل]انقلاب در روحیه کشاورزی نیز باید اتحادیه های کشاورزان را شامل شود
8. Their different ethos was illustrated by the difference in the virtues which they celebrated.
[ترجمه ترگمان]اخلاق متفاوت آن ها با تفاوت در the که در آن جشن گرفته بودند، نشان داده می شد
[ترجمه گوگل]فطرت های مختلف آنها با تفاوت فضایل که آنها جشن گرفتند، نشان داده شد
9. Rather it was the whole ethos of the monarchy which was felt to be dowdy and second-rate.
[ترجمه ترگمان]بلکه تمام خصوصیات سلطنت سلطنتی بود که احساس می شد که زشت و second باشد
[ترجمه گوگل]در عوض، تمامی اخلاق سلطنتی بود که احساس خجالت و درجه دوم بود
10. Governors are responsible for the ethos and general direction of the school.
[ترجمه ترگمان]فرمانداران مسئول اخلاق و جهت کلی مدرسه هستند
[ترجمه گوگل]فرمانداران مسئول اخلاق و جهت عمومی مدرسه هستند
11. Western art reflected the ethos of its society as surely as Soviet art.
[ترجمه ترگمان]هنر غرب نیز اخلاق جامعه خود را به عنوان هنر شوروی نشان می داد
[ترجمه گوگل]هنر غربی منافع جامعه خود را به طور قطع به عنوان هنر شوروی منعکس می کند
12. What should remain constant is ethos.
[ترجمه ترگمان]آنچه باید ثابت باقی بماند، ethos است
[ترجمه گوگل]آنچه باید ثابت باقی بماند اخلاق است
13. The path he saw himself taking in his research seemed directly opposed to the ethos of the department.
[ترجمه ترگمان]مسیری که او در تحقیقاتش دیده بود مستقیما بر خلاف رسم و رسوم این اداره به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]مسیر او که خود را در تحقیق خود می بیند به طور مستقیم مخالفت با اخلاق بخش بود
14. Do schools pay sufficient attention to the match between the taught health education curriculum and the hidden curriculum of the school ethos?
[ترجمه ترگمان]آیا مدارس توجه کافی به تطابق میان برنامه درسی آموزش بهداشت و برنامه آموزشی پنهان این مدرسه دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا مدارس توجه کافی به مسابقه بین برنامه درسی آموزش بهداشت و برنامه های درسی پنهان اصول اخلاقی مدرسه دارند؟
15. As any teacher can tell you, this is made much easier when the entire school works together to build this ethos.
[ترجمه ترگمان]همانطور که هر معلم می تواند به شما بگوید، وقتی کل مدرسه با هم کار می کنند تا این شخصیت را بسازند، این کار بسیار آسان تر می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که هر معلم می تواند به شما بگوید، وقتی که تمام مدرسه با هم برای ایجاد این اخلاق کار می کنند، این بسیار ساده تر می شود