کلمه جو
صفحه اصلی

goose egg


(آمریکا - خودمانی) صفر، (در بازی های ورزشی) پوئن صفر، هیچ

انگلیسی به فارسی

(آمریکا، عامیانه) صفر، (در بازیهای ورزشی) پوئن صفر، هیچ


(عامیانه) قلمبه، بادکردگی (به‌طور معمول در اثر ضربه یا صدمه)


تخم مرغ غاز


انگلیسی به انگلیسی

• zero, nothing, zilch

جملات نمونه

1. He got a goose egg on his maths test.
[ترجمه امیر علی] اوآزمون ریاضی را یک صفر کله گنده گرفت.
[ترجمه ترگمان]او در آزمون ریاضیات یک غاز به دست آورد
[ترجمه گوگل]او بر روی آزمون ریاضی خود تخم مرغ غاز کرد

2. One day Beate finds a large goose egg on the ground.
[ترجمه ترگمان]یک روز Beate یک غاز بزرگ را روی زمین پیدا می کند
[ترجمه گوگل]یک روز بیت یک تخم مرغ بزرگ غاز بر روی زمین پیدا می کند

3. We racked up a pathetic goose egg.
[ترجمه ترگمان]ما یک تخم غاز رقت انگیز به هم زدیم
[ترجمه گوگل]ما یک تخم مرغ غول پیکر زدیم

4. I got a goose egg on the test.
[ترجمه ترگمان]من یه تخم غاز رو امتحان کردم
[ترجمه گوگل]من یک تخم مرغ زهره در آزمون گرفتم

5. I got a goose egg on my match test.
[ترجمه ترگمان]من یه تخم غاز رو امتحان my پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من در آزمایش مسابقه من یک تخم مرغ غاز کردم

6. Fructification resembles red elliptically, goose egg of yellow.
[ترجمه ترگمان]Fructification شبیه elliptically قرمز، تخم غاز زرد است
[ترجمه گوگل]فست فود شبیه به بیضوی قرمز، تخم مرغ زرد از زرد است

7. The hen laid a goose egg.
[ترجمه ترگمان]مرغ تخم غاز را روی زمین گذاشت
[ترجمه گوگل]مرغ یک تخم مرغ زهره گذاشت

8. Another source describes the stones as ranging from the size of goose eggs down to the size of water chestnuts.
[ترجمه ترگمان]یک منبع دیگر سنگ ها را به اندازه شاه بلوط به اندازه شاه بلوط توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]منبع دیگر سنگ ها را از اندازه تخم مرغ های غاز تا اندازه آبله های آب تشریح می کند

9. I'd a lump on my head the size of a goose egg.
[ترجمه ترگمان]یک برآمدگی روی سرم به اندازه یک تخم مرغ کوچک بود
[ترجمه گوگل]من یک سر و گردن به اندازه یک تخم مرغ غاز کردم

10. So people buys egg, and hardly the person goes buying goose egg.
[ترجمه ترگمان]بنابراین مردم تخم مرغ را می خرند و به ندرت فرد به خرید تخم غاز می رود
[ترجمه گوگل]بنابراین مردم تخم مرغ را خریدند و به سختی آن فرد خرید تخم مرغ غاز می کند

پیشنهاد کاربران

صفر کله گنده

1 - هیچی
2 - به باد کردن جایی از بدن ( کله معمولا ) بعد خوردن ضربه ای به اون قسمت.
3 - نتیجه ندادن کاری، عملکرد بدی داشتن


کلمات دیگر: