کلمه جو
صفحه اصلی

connivance


معنی : چشم پوشی، اغماض، اجازه ضمنی
معانی دیگر : (در مورد چیزهای بد) نادیده انگاری، تجاهل، اغما­

انگلیسی به فارسی

چشم‌پوشی، اغماض، اجازه ضمنی


دلسوزی، چشم پوشی، اغماض، اجازه ضمنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: connivant (adj.), connivantly (adv.)
(1) تعریف: an act or instance of conniving.
مشابه: cabal, conspiracy

(2) تعریف: in law, encouragement, knowledge, or consent of a wrongdoing by another.

• conspiring, conniving; encouragement, implied permission (to a wrongdoing)
connivance is a willingness to allow or assist something to happen which you know is wrong and which you ought to prevent or report to someone.

مترادف و متضاد

چشم پوشی (اسم)
renunciation, abnegation, waiver, connivance, condonation

اغماض (اسم)
connivance, tolerance

اجازه ضمنی (اسم)
connivance

جملات نمونه

1. The deficit had grown with the connivance of the banks.
[ترجمه ترگمان]کسری بودجه با اغماض بانک ها رشد کرده بود
[ترجمه گوگل]کسری بودجه با استفاده از بانک ها رشد کرده است

2. He tried to bribe the police into connivance.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد به پلیس رشوه بدهد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پولیس را به زور بسپارد

3. The goods were exported with official connivance.
[ترجمه ترگمان]کالاها با اغماض رسمی صادر شدند
[ترجمه گوگل]کالاها با حبس رسمی صادر می شود

4. We could not have escaped without the connivance of the guards.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم بدون اجازه نگهبانان فرار کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانستیم بدون حمایت از نگهبانان فرار کنیم

5. The criminals could not have escaped without your connivance.
[ترجمه ترگمان]The بدون اجازه شما نمی توانستند فرار کنند
[ترجمه گوگل]جنایتکاران نمی توانستند بدون کمک شما فرار کنند

6. The crime was committed with the connivance of a police officer.
[ترجمه ترگمان]متهم با همدستی یک افسر پلیس مرتکب شده بود
[ترجمه گوگل]این جنایت با تسلیم یک افسر پلیس انجام شد

7. Connivance plague spread all cure medicine will return null and void.
[ترجمه ترگمان]طاعون شیوع بیماری همه داروی علاج را پخش خواهد کرد و از بین می رود
[ترجمه گوگل]طاعون Connivance گسترش تمام دارو درمان خواهد شد خالی و خالی بازگشت

8. They could not have escaped without the connivance of the guards.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانستند با همدستی نگهبانان فرار کنند
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانستند بدون حمایت از نگهبانان فرار کنند

9. He was accused of connivance in the riot.
[ترجمه ترگمان]او به اغماض در شورش متهم شده بود
[ترجمه گوگل]او متهم به تجاوز در شورش شد

10. Some people say that tolerance will become the connivance of the bad guys bad.
[ترجمه ترگمان]برخی مردم می گویند که تحمل با اغماض مردم بد شکل خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]بعضی ها می گویند که تحمل به بدبختی بد بد تبدیل می شود

11. He tried to bribe the police into connivance [ letting him go ] .
[ترجمه ترگمان]سعی کرد به پلیس رشوه بدهد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پولیس را به زور بسپارد

12. The crime was committed with the connivance of the policeman.
[ترجمه ترگمان]این جنایت با اغماض پلیس صورت گرفته بود
[ترجمه گوگل]این جنایت با تسلیم پلیس انجام شد

13. As to connivance arisen from excessive the author suggests that It'should be the scientific assessment.
[ترجمه ترگمان]در مورد اغماض از زیاده از حد نویسنده معتقد است که این باید ارزیابی علمی باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه اعتماد به نفس بیش از حد ایجاد شده است، نویسنده پیشنهاد می کند که این باید ارزیابی علمی باشد

14. Connivance of the laissez - faire attitude is irresponsible.
[ترجمه ترگمان] connivance از این laissez - ه بی irresponsible
[ترجمه گوگل]ارتباطی از نگرش آزادسازی - بی اعتنایی غیر مسئولانه است

15. Their appalling treatment of their child could only have happened with the connivance of their neighbours.
[ترجمه ترگمان]رفتار appalling با کودکانشان تنها با اغماض همسایگان خود اتفاق می افتاد
[ترجمه گوگل]رفتارهای ناخوشایند آنها با فرزندانشان فقط می توانست با همسایگان خود اتفاق بیفتد

پیشنهاد کاربران

تبانی

همدستی در گناه. چشم پوشی

this infringement of the law had taken place with the connivance of officials


کلمات دیگر: