کلمه جو
صفحه اصلی

toady


معنی : چاپلوس، متملق، کاسه لیس، مداهنه کردن
معانی دیگر : چاپلوسی کردن، تملق گفتن، زبان بازی کردن، آدم چاپلوس، سالوس پیشه، سالوسگر، چرب زبان

انگلیسی به فارسی

چاپلوس، متملق، کاسه لیس، مداهنه کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: toadies
• : تعریف: someone who fawns over or flatters others for personal advantage or profit; sycophant.
مشابه: lackey

- Among the director's friends and acquaintances are a good number of toadies hoping to break into show business themselves.
[ترجمه ترگمان] در میان دوستان و آشنایان مدیر یک تعداد خوب از toadies هستند که امیدوارند بتوانند خود را به کسب وکار نشان دهند
[ترجمه گوگل] در میان دوستان و آشنایان کارگردان، تعدادی از خوابیده ها امیدوارند که خودشان را به نمایش در می آورند
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: toadies, toadying, toadied
مشتقات: toadyish (adj.), toadyism (n.)
• : تعریف: to fawn or flatter others, or abase oneself, in order to gain favor or advancement.
مشابه: grovel, lackey

• flatterer, sycophant, parasite
flatter in the hope of gaining favor, fawn upon

مترادف و متضاد

چاپلوس (اسم)
blandishment, toady, bootlick, truckler

متملق (اسم)
flatterer, toady, sycophant, toadeater

کاسه لیس (اسم)
toady, lickspittle

مداهنه کردن (فعل)
toady

sycophant


Synonyms: adulator, apple polisher, ass-kisser, backscratcher, backslapper, bootlicker, brownnoser, doormat, doter, fan, fawner, flatterer, flunky, groupie, hanger-on, kiss-up, lackey, minion, teacher’s pet, yes-person


fawn


Synonyms: apple-polish, be servile, bootlick, brownnose, butter up, cajole, fall all over, fall on one’s knees, flatter, honey up, kiss one’s feet, kiss-up, kowtow, lay it on, lick boots, massage, oil, pay court, play up to, scratch one’s back, stroke, suck up to, truckle, woo


جملات نمونه

1. I'm not prepared to toady to him just to save my job.
[ترجمه ترگمان]من آماده نیستم که او برای نجات شغل من از او خواستگاری کند
[ترجمه گوگل]من آماده نیستم که او را فقط برای صرفه جویی در کارم آماده کنم

2. Is Tony now the Toad's toady?
[ترجمه ترگمان]آیا تونی now است؟
[ترجمه گوگل]آیا تونی اکنون خوابیده است؟

3. He felt like a hanger-on, a toady.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به او toady کرده بود
[ترجمه گوگل]او احساس خجالتی کرد

4. He knows how to toady to his boss.
[ترجمه شمیم] او میداند چطور چاپلوسی رئیسش را بکند
[ترجمه ترگمان]او می داند چگونه با رئیسش مخالفت کند
[ترجمه گوگل]او می داند که چگونه باید به رئیس خود بچسبد

5. Arrogance has no defense against a toady.
[ترجمه ترگمان]غرور و تکبر هیچ دفاعی در برابر toady ندارد
[ترجمه گوگل]قهر و آشتی هیچ دفاع نمی کند

6. The craft of thatching as it is practiced toady has changed very little since the Middle Ages.
[ترجمه ترگمان]این هنر of به همان اندازه که در قرون وسطی انجام شده است، از زمان قرون وسطی کمی تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]از زمان قرون و اعصار، خشتی که از آن استفاده می شود بسیار کم است

7. I caught a rabbit in the trap toady.
[ترجمه ترگمان]خرگوشی را در دام انداختن او دستگیر کردم
[ترجمه گوگل]من خرگوش را در دام گرفتار کردم

8. The salmon is good toady, it's very fresh.
[ترجمه ترگمان]ماهی قزل آلا او toady است، خیلی تازه است
[ترجمه گوگل]ماهی آزاد خوب است، بسیار تازه است

9. Oh, hello, Mr. Lee. How are you toady?
[ترجمه ترگمان]\"اوه، سلام آقای\" لی نسبت به او toady؟
[ترجمه گوگل]آه، سلام، آقای لی چطوره؟

10. He disdains toady to his boss.
[ترجمه ترگمان]او toady را تحقیر می کند
[ترجمه گوگل]او از رئیس خود ناراحت است

11. Toady, the Indian and Chinese have their big communities there.
[ترجمه ترگمان]Toady، هندی و چینی، جوامع بزرگ خود را در آنجا دارند
[ترجمه گوگل]با این حال، هند و چینی جوامع بزرگ خود را در آن وجود دارد

12. Toady is the volunteer recruited day.
[ترجمه ترگمان]Toady یک روز داوطلب است که استخدام می شود
[ترجمه گوگل]Toady روز داوطلب استخدام شده است

13. Don't toady to or be obsequious to rich or powerful people.
[ترجمه ترگمان]به افراد ثروتمند یا قدرتمند تملق نگویید یا تملق نگویید
[ترجمه گوگل]آیا به مردم ثروتمند و قدرتمند وابسته نباشید یا به آنها احترام بگذارید

14. We knocked off work a little earlier toady because of the bad weather.
[ترجمه ترگمان]ما کمی زودتر از موعد به خاطر آب و هوای بد کارمان را خراب کردیم
[ترجمه گوگل]ما به دلیل آب و هوای بد کار کردیم

15. We went out again to buy materials toady.
[ترجمه ترگمان]ما دوباره برای خرید مواد toady بیرون رفتیم
[ترجمه گوگل]ما دوباره به خرید مواد خام رفتیم

He is always toadying to important people.

او همیشه تملق مردم متنفذ را می‌گوید.


پیشنهاد کاربران

خایمال. چرب زبان

چاپلوسی
she imagined him toadying to his rich clients

Bootlicker
Brownnoser
Flatterer
Sycophant
Apple polisher
Fawner
Groveller
Ass kisser
Lacker
A person who sucks up to somebody
A person who curry favors with somebody
متملق، چاپلوس، پاچه خوار
کسی که خوش رقصی میکنه




کلمات دیگر: