1. a thirst for learning
اشتیاق به یادگیری
2. her thirst for knowledge could never be assuaged
عطش او برای دانش هرگز فرو نمی نشست.
3. water appeases thirst
آب تشنگی را فرو می نشاند.
4. to die of thirst
از تشنگی مردن
5. to quench one's thirst
تشنگی خود را فرونشاندن
6. to quench one's thirst
عطش خود را فرونشاندن
7. we slaked our thirst with melted snow
تشنگی خود را با برف مذاب فرونشاندیم.
8. some soldiers died of thirst and exhaustion
برخی سربازان از تشنگی و خستگی مردند.
9. the satisfaction of one's thirst
ارضا تشنگی،رفع عطش
10. the horses were crazed by thirst and constant shelling
تشنگی و گلوله باران مداوم اسب ها را دیوانه کرده بود.
11. the cool spring water satiated our thirst
آب خنک چشمه تشنگی ما را فرونشاند.
12. a glass of water to stay one's thirst
یک لیوان آب برای برطرف کردن تشنگی
13. if there is no water, we will die of thirst
اگر آب نباشد از تشنگی هلاک می شویم.
14. This kind of work gives me a thirst.
[ترجمه ترگمان]این کار به من یک تشنگی می دهد
[ترجمه گوگل]این نوع کار من تشنگی است
15. Hundreds of refugees collapsed from hunger and thirst.
[ترجمه ترگمان]صدها پناهنده از گرسنگی و تشنگی هلاک شدند
[ترجمه گوگل]صدها پناهنده از گرسنگی و تشنگی فرو ریختند
16. Dying of thirst, the desert traveler ground out a request for water.
[ترجمه ترگمان]مرد مسافر تنها از تشنگی، تقاضای آب کردن آب را ازسر گرفت
[ترجمه گوگل]در حال مرگ از تشنگی، مسافر بیابان درخواست درخواست آب می کند
17. When it's hot, it's best to quench your thirst with water.
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا گرم است، بهتر است تشنگیت را با آب خاموش کنم
[ترجمه گوگل]هنگامی که گرم می شود، بهتر است تا تشنگی خود را با آب خنک کنید
18. I quenched my thirst with a glass of cold beer.
[ترجمه ترگمان]تشنگی مرا با یک لیوان آبجو سرد خاموش کردم
[ترجمه گوگل]من تشنگی خود را با یک لیوان آبجو سرد فروختم
19. She quenched her thirst with a glass of Coke.
[ترجمه ترگمان]او تشنگی را با یک لیوان نوشابه خاموش کرد
[ترجمه گوگل]او تشنه خود را با یک لیوان کک فرو کرد
20. We all thirst for the same things.
[ترجمه ترگمان]همه ما تشنه یک چیز هستیم
[ترجمه گوگل]همه ما برای همین چیزها تشنه هستیم