کلمه جو
صفحه اصلی

unquestioningly

انگلیسی به فارسی

بدون شک


انگلیسی به انگلیسی

• beyond a doubt, without a question

جملات نمونه

1. They accepted unquestioningly the rules he had laid down.
[ترجمه ترگمان]قوانینی که روی زمین گذاشته بود را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها بدون قید و شرط قوانینی را که او گذاشته بودند پذیرفتند

2. That Storni accepted unquestioningly a poetic vocation for herself, clearly emerges from a reading of La inquietud del rosal.
[ترجمه ترگمان]این Storni، چیزی را به عنوان یک حرفه شاعرانه برای خود پذیرفته، و به وضوح از کتابی از La inquietud دل rosal نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]که Storni unquestioningly پذیرش شاعرانه برای خود، به وضوح از خواندن La Inquietud del rosal ظاهر می شود

3. She supported him unquestioningly.
[ترجمه ترگمان] اون از اون حمایت کرد
[ترجمه گوگل]او بدون هیچ مشکلی از او حمایت کرد

4. It gives them a power that shouldn't be unquestioningly afforded to any individual.
[ترجمه ترگمان]این به آن ها قدرتی می دهد که نباید مستقیما به هر فردی تسلیم شود
[ترجمه گوگل]این به آنها قدرت می دهد که نباید بدون هیچ مشکلی به هر فردی داده شود

5. Shepard's story proves unquestioningly that it really is possible to reach your goals and beyond, even if you start from scratch.
[ترجمه ترگمان]داستان شفرد ادعا می کند که رسیدن به اهداف و فراتر از آن امکان پذیر است، حتی اگر از ابتدا شروع کنید
[ترجمه گوگل]داستان شپرد بی تردید ثابت می کند که واقعا می تواند به اهداف خود و فراتر از آن دست یابد، حتی اگر از ابتدا شروع کنید

6. The Sunday Leader has never sought safety by unquestioningly articulating the majority view.
[ترجمه ترگمان]رهبر روز یکشنبه، از دیدگاه اکثریت، به دنبال امنیت نبوده است
[ترجمه گوگل]رهبر یکشنبه هرگز بدون توجه به اظهارنظر اکثریت اظهار نظر نکرده است

7. Unquestioningly, this rare species have been on the brink of being something of the past.
[ترجمه ترگمان]unquestioningly، این گونه های نادر در حاشیه بودن چیزی از گذشته بوده اند
[ترجمه گوگل]بی تردید، این گونه نادر، در آستانه بودن چیزی از گذشته بوده است

8. That reflects the Japanese value of unquestioningly following the orders of a leader, a master or an employer.
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده ارزش ژاپنی ها به دنبال دستورها یک رهبر، یک استاد یا کارفرما است
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده ارزش ژاپنی است که بدون شک به دنبال دستور رهبر، استاد یا کارفرما است

9. How is it that we can unquestioningly fund illegal war, but not feed our children?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم از جنگ غیر قانونی جان سالم به در ببریم، اما به کودکان خود غذا ندهیم؟
[ترجمه گوگل]چطور است که ما بدون شک میتوانیم جنگ غیرقانونی را بپردازیم، اما فرزندانمان را تغذیه نمیکنیم؟

10. Far from unquestioningly loyal, he once remarked to Cocteau of the communists: "I have joined a family, and like all families, it's full of shit, " Richardson reports.
[ترجمه ترگمان]او یک بار به Cocteau کمونیست ها گفته بود: من به یک خانواده پیوستم، و مثل همه خانواده ها، پر از کثافت
[ترجمه گوگل]ریچاردسون گزارش می دهد که از بی تردید وفادار است، او یک بار به Cocteau از کمونیست ها اشاره کرد: 'من به یک خانواده ملحق شده ام، و مانند همه خانواده ها، پر از گرسنه است '

11. Ray's analysis unquestioningly (and wrongly) assumes IQ is the sole and perfect determinant of one's value to technology.
[ترجمه ترگمان]آنالیز ری unquestioningly (و خطا)فرض می کند که IQ تنها عامل تعیین کننده ارزش یک ارزش برای تکنولوژی است
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل Ray به وضوح (و غلط) فرض می کند که IQ تنها و کامل تعیین کننده ارزش یک شرکت برای فناوری است

12. Sure, most developers unquestioningly back up their source code, but backing up a build environment is a lot more difficult and customarily gets done only in more strictly maintained environments.
[ترجمه ترگمان]البته، اغلب سازندگان به طور سرزده کد منبع خود را برمی گردانند، اما پشتیبانی از یک محیط ساخت بسیار دشوار است و معمولا تنها در محیط های دارای ثبات تر انجام می شود
[ترجمه گوگل]مطمئنا، اکثر توسعه دهندگان بدون شک منبع کد خود را پشتیبانی می کنند، اما پشتیبان گیری از محیط ساخت بسیار سخت تر است و معمولا تنها در محیط های سخت تر حفظ می شود

13. He followed his leader unquestioningly.
[ترجمه ترگمان] اون رهبر - شو - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]او بدون هیچ مشکلی از رهبرش پیروی کرد

14. It would seem that we are far more likely to obey unquestioningly when the authority figure is actually present.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ما بیشتر از آنچه که شخصیت مرجع در واقع وجود دارد، اطاعت کنیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما به احتمال زیاد به طور بدون قید و شرط، زمانی که شخصیت اقتدار در واقع وجود دارد، بیشتر احتمال دارد

15. Another significant aspect of the meeting was the openness of debate. Prohibition was not unquestioningly supported.
[ترجمه ترگمان]جنبه قابل توجه دیگر این نشست، باز بودن بحث بود ممنوعیت به طور مستقیم مورد حمایت قرار نگرفته است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از جنبه های مهم این جلسه، باز بودن بحث بود ممنوعیت به وضوح پشتیبانی نمی شد

پیشنهاد کاربران

بی تردید، بدون شک، با قاطعیت

بی چون وچرا


کلمات دیگر: