کلمه جو
صفحه اصلی

physiognomic


معنی : سیمایی، وابسته به قیافه شناسی
معانی دیگر : سیما شناس

انگلیسی به فارسی

وابسته به قیافه شناسی، سیما شناس، سیمایی


فیزیوگومیک، سیمایی، وابسته به قیافه شناسی


انگلیسی به انگلیسی

• of the face; of facial outlines; of analyzing personal traits through facial characteristics

مترادف و متضاد

سیمایی (صفت)
physiognomic

وابسته به قیافه شناسی (صفت)
physiognomic

پیشنهاد کاربران

ظاهری


کلمات دیگر: