کلمه جو
صفحه اصلی

cosset


معنی : بره دست اموز، بچه نازپرورده
معانی دیگر : بره ی دست آموز، گوسفند دست پرورده، هر حیوان خانگی کوچک

انگلیسی به فارسی

بره دست‌آموز، (مجازاً) بچه ناز‌پرورده


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cossets, cosseting, cosseted
• : تعریف: to treat indulgently or as a pet; pamper.
مشابه: baby, coddle, mollycoddle, overprotect

- The parents cosset their youngest child.
[ترجمه ترگمان] پدر و مادر کوچک ترین فرزند خود را از بین بردند
[ترجمه گوگل] والدین جوانترین فرزند خود را مرتکب می شوند
اسم ( noun )
• : تعریف: a pet lamb or any pet.

• pet, spoil, coddle, pamper
if you cosset someone, you do everything for them and protect them too much.

مترادف و متضاد

بره دست اموز (اسم)
cosset

بچه نازپرورده (اسم)
cosset

جملات نمونه

1. She had been cosseted by her parents all during her childhood.
[ترجمه مهوی] در طول دوران کودکی توسط والدینش بسیار لوس و نازپرورده شده بود
[ترجمه ترگمان]در دوران کودکی پدر و مادرش او را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او در طول دوران کودکی پدر و مادرش بود

2. He cosseted her with flowers and champagne.
[ترجمه ترگمان]او را با گل و شامپاین باز کرد
[ترجمه گوگل]او با گل و شامپاین به او رای داد

3. In her motherly concerned way, she was cosseting him as he tried to pick up the pieces of his life.
[ترجمه ترگمان]در حالی که می کوشید تا قطعات زندگی خود را جمع کند، او را به حال خود رها ساخت
[ترجمه گوگل]او در رابطه با مادربزرگ خود، او را به عنوان تلاش برای انتخاب قطعات زندگی خود

4. Children need to be cosseted.
[ترجمه ترگمان]بچه ها باید cosseted باشند
[ترجمه گوگل]اطفال باید مراقب باشند

5. No one in the family gets as much cosseting as that cat!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس توی خانواده به اندازه اون گربه وسواس پیدا نمی کنه!
[ترجمه گوگل]هیچ کس در خانواده به عنوان گربه به اندازه کافی بزرگ نخواهد شد!

6. Today he would sit in a think-tank, cosseted by secretaries and flattered by a stream of calls from talk-show producers.
[ترجمه ترگمان]امروز او در یک کانون فکری نشست، cosseted توسط منشی ها و با استفاده از جریان تماس ها از تولید کنندگان نمایشی صحبت می کند
[ترجمه گوگل]امروز او در یک مخزن فکر می کند، که توسط وزیر امور خارجه تهیه شده و با جریان تماس از تولید کنندگان گفتگو سخاوتمند است

7. It is designed to cosset its crew.
[ترجمه ترگمان]برای cosset خدمه آن طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این طراحی شده است تا خدمه آن را برآورده سازد

8. This desire to cosset workers is consistent with her record.
[ترجمه ترگمان]این تمایل به cosset کارگران با سابقه او سازگار است
[ترجمه گوگل]این تمایل به کارگران شاغل با رکورد او سازگار است

9. Tang Jun is the cosset of media, he stars like recreation same every word and deed gets the attention of media.
[ترجمه ترگمان]تانگ جون گروه رسانه ای است و مانند هر کلمه تفریح و تفریح، مانند هر کلمه و عمل، توجه رسانه ها را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]تانگ ژوئن، مجموعه ای از رسانه ها است، او مانند تفریح ​​ستاره است و هر کلمه ای که در آن است، توجه رسانه ها را جلب می کند

10. The new cosset that ankle support socks also is this year.
[ترجمه ترگمان]The جدید که تا قوزک پا از جوراب حمایت می کند نیز امسال است
[ترجمه گوگل]این در حالی است که در سال جاری، صندوق جدید که مچ پا نیز جوراب را پشتیبانی می کند

11. In our impression, star is the cosset of the destiny, they can make money easily, scene is an upright person.
[ترجمه ترگمان]در برداشت ما، ستاره نماد تقدیر است، آن ها می توانند به راحتی پول بگیرند، صحنه یک انسان عمودی است
[ترجمه گوگل]در تصور ما، ستاره، جعبه سرنوشت است، آنها می توانند پول را به راحتی، صحنه یک شخص راست است

12. Am I you cosset for ever?
[ترجمه ترگمان]من برای همیشه عاشق تو شدم؟
[ترجمه گوگل]آیا من شما را برای همیشه برآورده می کنم؟

13. It not only become the ISP's cosset, but also become the software developer's powerful platform.
[ترجمه ترگمان]آن نه تنها the ISP است بلکه به پلت فرم قدرتمند توسعه دهنده نرم افزار تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]این نه تنها بسته ISP را تبدیل می شود، بلکه به عنوان پلتفرم قدرتمند توسعه دهنده نرم افزار تبدیل شده است

14. Our kind of travel is definitely not suitable for people who expect to be cosseted.
[ترجمه ترگمان]نوع سفر ما قطعا برای افرادی که انتظار دارند cosseted باشند، مناسب نیست
[ترجمه گوگل]نوع سفر ما قطعا مناسب افرادی است که انتظار دارند از آن استفاده کنند

پیشنهاد کاربران

لوس کردن، در ناز و نعمت پروردن

توجه و مراقبت بیش از اندازه از کسی
all her life she'd been cosseted by her family


کلمات دیگر: