1- در برابر، در مقابل 2- علیرغم، با وجود
in the face of
1- در برابر، در مقابل 2- علیرغم، با وجود
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: notwithstanding.
• (2) تعریف: when faced or confronted with.
• in front of -, before -
جملات نمونه
1. She showed great endurance in the face of pain.
[ترجمه حمیید] او در مقابل درد، تاب و تحمل زیادی از خو نشان داد
[ترجمه ترگمان]تاب تحمل درد را در چهره او دیده بود[ترجمه گوگل]او در برابر درد با استقامت بسیار مواجه شد
2. The soldiers came on in the face of heavy fire.
[ترجمه ترگمان]سربازان در برابر آتش سنگین پیش می آمدند
[ترجمه گوگل]سربازان در اثر آتش سوزی وارد شدند
[ترجمه گوگل]سربازان در اثر آتش سوزی وارد شدند
3. We won the contract in the face of stiff competition.
[ترجمه ترگمان]ما قرارداد رو در صورت یه رقابت خشک برنده شدیم
[ترجمه گوگل]ما قرارداد را در مواجهه با رقابت شدید به دست آوردیم
[ترجمه گوگل]ما قرارداد را در مواجهه با رقابت شدید به دست آوردیم
4. The battalion stood its ground in the face of repeated attacks.
[ترجمه ترگمان]گردان در مقابل حملات مکرر جای خود را گرفته بود
[ترجمه گوگل]این گردان در برابر حملات مکرر ایستاد
[ترجمه گوگل]این گردان در برابر حملات مکرر ایستاد
5. In the face of the new evidence he had to climb down and admit he had been wrong.
[ترجمه ترگمان]در چهره مدارک جدید مجبور بود از پله ها بالا برود و اعتراف کند که اشتباه کرده است
[ترجمه گوگل]در مواجهه با شواهد جدید او مجبور شد صعود کند و اعتراف کند اشتباه کرده بود
[ترجمه گوگل]در مواجهه با شواهد جدید او مجبور شد صعود کند و اعتراف کند اشتباه کرده بود
6. He flew in the face of me.
[ترجمه ترگمان]او به سمت من پرواز کرد
[ترجمه گوگل]او در مقابل من پرواز کرد
[ترجمه گوگل]او در مقابل من پرواز کرد
7. They are still temporizing in the face of what can only be described as a disaster.
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز در مواجهه با آنچه که تنها می تواند به عنوان یک فاجعه توصیف شود در حال temporizing هستند
[ترجمه گوگل]آنها همچنان در مواجهه با چیزی که تنها به عنوان یک فاجعه توصیف می شود، موقت هستند
[ترجمه گوگل]آنها همچنان در مواجهه با چیزی که تنها به عنوان یک فاجعه توصیف می شود، موقت هستند
8. Small traders cannot compete in the face of cheap foreign imports.
[ترجمه ترگمان]بازرگانان کوچک نمی توانند در مواجهه با واردات ارز خارجی رقابت کنند
[ترجمه گوگل]معامله گران کوچک در برابر واردات ارزان خارجی نمی توانند رقابت کنند
[ترجمه گوگل]معامله گران کوچک در برابر واردات ارزان خارجی نمی توانند رقابت کنند
9. The company denies, in the face of overwhelming evidence, that smoking causes cancer.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در مواجهه با شواهد کوبنده ادعا می کند که سیگار باعث سرطان می شود
[ترجمه گوگل]این شرکت، با وجود شواهد قریب الوقوع، انکار می کند که سیگار کشیدن موجب سرطان می شود
[ترجمه گوگل]این شرکت، با وجود شواهد قریب الوقوع، انکار می کند که سیگار کشیدن موجب سرطان می شود
10. They united in the face of a common enemy.
[ترجمه ترگمان]در چهره یک دشمن مشترک با هم متحد شدند
[ترجمه گوگل]آنها در برابر یک دشمن مشترک متحد شدند
[ترجمه گوگل]آنها در برابر یک دشمن مشترک متحد شدند
11. The world community should not flinch in the face of this challenge.
[ترجمه ترگمان]جامعه جهانی نباید در مواجهه با این چالش بر خود فشار آورد
[ترجمه گوگل]جامعه جهانی نباید در برابر این چالش جرقه بزند
[ترجمه گوگل]جامعه جهانی نباید در برابر این چالش جرقه بزند
12. Small grocery stores are going out of business in the face of stiff competition from the large supermarket chains.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های کوچک خواربار فروشی در صورت رقابت شدید در فروشگاه های زنجیره ای بزرگ خارج از تجارت هستند
[ترجمه گوگل]فروشگاه های مواد غذایی کوچک در مواجهه با رقابت های سخت از زنجیره های بزرگ سوپرمارکت ها بیرون می روند
[ترجمه گوگل]فروشگاه های مواد غذایی کوچک در مواجهه با رقابت های سخت از زنجیره های بزرگ سوپرمارکت ها بیرون می روند
13. I couldn't bear that Mother should scold me in the face of my friends.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم تحمل کنم که مادر مرا در چهره دوستانم سرزنش کند
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم تحمل کنم که مادر باید در مقابل دوستانم ترسو باشد
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم تحمل کنم که مادر باید در مقابل دوستانم ترسو باشد
14. We are powerless in the face of such forces.
[ترجمه ترگمان]ما در مواجهه با چنین نیروهایی هیچ قدرتی نداریم
[ترجمه گوگل]ما در برابر چنین نیرویی بی نیرویم
[ترجمه گوگل]ما در برابر چنین نیرویی بی نیرویم
پیشنهاد کاربران
مواجه شدن با چیزی ( معمولا سختی ها و یا شرایط سخت و دشوار )
رویارویی
در مواجهه با. . .
در مواجهه با. . .
شرایط سخت
در مواجهه با ( یک مشکل )
From Collins Dictionary:
If you take a particular action or attitude in the face of a problem or difficulty, you respond to that problem or difficulty in that way.
The Prime Minister has called for national unity in the face of the violent anti - government protests.
From Collins Dictionary:
If you take a particular action or attitude in the face of a problem or difficulty, you respond to that problem or difficulty in that way.
The Prime Minister has called for national unity in the face of the violent anti - government protests.
۱ - علی رغم، despite
He left home in the face of strong opposition from his dad.
۲ - در مواجهه با، در رویارویی با being threatened or confronted with
Its hard to be cheerful and optimist in the face all tragic news.
She refused to back down in the face of immense pressure.
He left home in the face of strong opposition from his dad.
۲ - در مواجهه با، در رویارویی با being threatened or confronted with
Its hard to be cheerful and optimist in the face all tragic news.
She refused to back down in the face of immense pressure.
در صورتی که
با غلبه بر
کلمات دیگر: