کلمه جو
صفحه اصلی

pronounced


چشمگیر، مشخص، غیر قابل اشتباه، تاکید شده، گفته، اظهار شده، اعلام شده، معلوم، قطعی، مسلم

انگلیسی به فارسی

معلوم،مشخص،قطعی،مسلم


تلفظ شده، تلفظ کردن، رسما بیان کردن، ادا کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: pronouncedly (adv.)
(1) تعریف: spoken or articulated.
مترادف: articulated, enunciated, spoken, uttered, vocalized
مشابه: oral, voiced

(2) تعریف: marked or noticeable.
مترادف: clear-cut, conspicuous, decided, definite, distinct, marked, noticeable, unmistakable, well-defined
متضاد: imperceptible, unnoticeable
مشابه: apparent, clear, evident, manifest, obtrusive, obvious, outstanding, patent, plain, positive, salient, thick, unquestionable

- a pronounced change in the weather
[ترجمه ترگمان] یک تغییر آشکار در آب و هوا
[ترجمه گوگل] تغییرات آشکار در آب و هوا

• significant, considerable; enunciated, articulated; clear, evident; declared, announced; conspicuous, noticeable
something that is pronounced is very noticeable.

مترادف و متضاد

Synonyms: arresting, assured, broad, clear, clear-cut, conspicuous, decided, definite, marked, notable, noticeable, obvious, outstanding, striking, strong, unmistakable


Antonyms: indistinct, obscure, unpronounced, vague


distinct, evident


جملات نمونه

1. a pronounced change
دگرگونی چشمگیر

2. the court pronounced him guilty
دادگاه او را گناهکار شناخت.

3. the judge pronounced him innocent
قاضی او را بی گناه اعلام کرد.

4. He spoke with a pronounced stutter.
[ترجمه ترگمان]با لکنت زبان صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او با لکنت آشکار صحبت کرد

5. The year 1705 is usually pronounced seventeen o five.
[ترجمه Mahdi] سال 1705 را بصورت سال17 وپنج گفته می شود
[ترجمه ترگمان]۱۷۰۵)معمولا در سن ۱۷ سالگی اعلام می شود
[ترجمه گوگل]سال 1705 معمولا هفده و پنج است

6. Words written alike are often pronounced differently.
[ترجمه ترگمان]کلماتی که به طور یک سان نوشته شده غالبا به صورت متفاوتی تلفظ می شوند
[ترجمه گوگل]واژه های نوشته شده به طور یکسان اغلب به صورت متفاوت بیان می شود

7. I'm told I have a very pronounced English accent when I speak French.
[ترجمه ترگمان]به من گفته اند که وقتی به زبان فرانسه حرف می زنم لهجه انگلیسی زیادی دارم
[ترجمه گوگل]من گفتم که وقتی فرانسه صحبت می کنم، من یک لهجه بسیار برجسته انگلیسی دارم

8. She had a pronounced Scottish accent.
[ترجمه ترگمان]لهجه اسکاتلندی داشت
[ترجمه گوگل]او لهجه اسکاتلندی داشت

9. The doctors pronounced that he was no longer in danger.
[ترجمه ترگمان]دکترها اعلام می کردند که او دیگر در خطر نیست
[ترجمه گوگل]پزشکان اعلام کردند که او دیگر در معرض خطر نیست

10. Press reports beforehand confidently pronounced that an agreement had already been reached.
[ترجمه ترگمان]گزارش ها مطبوعاتی قبل از این اعلام کردند که توافقی حاصل شده است
[ترجمه گوگل]گزارش های مطبوعات قبلا با اطمینان بیان کرد که توافق نامه قبلا به دست آمده است

11. She pronounced the word very slowly and precisely.
[ترجمه ترگمان]کلمات را آهسته و دقیق تلفظ می کرد
[ترجمه گوگل]او کلمه را خیلی آهسته و دقیق تلفظ کرد

12. The minister pronounced the benediction.
[ترجمه ترگمان]کشیش دعای خیر را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]وزیر خیرخواهانه اعلام کرد

13. She speaks with a pronounced French accent.
[ترجمه ترگمان]با لهجه غلیظ فرانسوی حرف می زند
[ترجمه گوگل]او با لهجه فرانسوی تلفظ می کند

14. She pronounced him the winner of the competition.
[ترجمه ترگمان]او او را برنده مسابقه کرد
[ترجمه گوگل]او او را برنده رقابت اعلام کرد

a pronounced change

دگرگونی چشمگیر


پیشنهاد کاربران

رسا، گویا، بَیِن

بارز

مشهود

اظهار کرد
تاکید کرد

برجسته
His brows was thick and pronounced
ابروهایش ضخیم و برجسته بود

آشکار ، مشهود

this case is more pronounced with men
این مورد در مردان مشهود تر است ( آشکار تر است )

the effect of insulator unit number on MCL reduction is more pronounced.
مشهود تر است
بارز تر است

pronounced :واضح ، عیان ، مشهود

متضاد آن واژه subtle است: نامحسوس ، ناپیدا


کلمات دیگر: