کلمه جو
صفحه اصلی

boggy


باطلاقى علوم نظامى : زمین باطلاقى

انگلیسی به فارسی

دوغ


انگلیسی به انگلیسی

• swampy, marshy
boggy land is very wet and muddy.

جملات نمونه

1. Keep to the track the moor is very boggy around here.
[ترجمه ترگمان]ادامه بده خلنگ زار این اطراف خیلی باتلاقی است
[ترجمه گوگل]به مسیری بروید که در آن مور بسیار جالب است

2. Keep to the track-the land is very boggy around here.
[ترجمه ترگمان]به مسیر خود ادامه بده - زمین اینجا خیلی باتلاقی است
[ترجمه گوگل]به مسیر بروید - زمین بسیار در اطراف این دریاچه است

3. Go through gate at the bottom, cross the boggy ground to a stony lane.
[ترجمه ترگمان]از دروازه پایین بروید و از زمین باتلاقی با یک کوره راه سنگی عبور کنید
[ترجمه گوگل]از طریق دروازه در پایین بروید، از زمین لرزان به خط سنگی عبور کنید

4. Only exceptionally cloudy, boggy areas might survive the intense heat radiation from the reentering debris.
[ترجمه ترگمان]تنها مناطق بسیار ابری و باتلاقی ممکن بود در اثر گرمای شدید ناشی از ریزش کوه یخی جان سالم به در ببرند
[ترجمه گوگل]مناطق فوق العاده ابری و حیاطی ممکن است از تابش شدید گرما از بقایای مجدد مجددا زنده بمانند

5. The ground was boggy underfoot, though there was grass in abundance between the trees.
[ترجمه ترگمان]زمین زیر زمین باتلاقی بود، هر چند میان درختان علف فراوان بود
[ترجمه گوگل]زمین زیر آب چمن بود، هرچند درختان زیاد بود

6. The ground was boggy under foot.
[ترجمه ترگمان]زمین باتلاقی بود
[ترجمه گوگل]زمین زیر پای پاغم بود

7. Summer travel in the boggy lands, or muskeg country, of the Subarctic's taiga was also slow and arduous.
[ترجمه ترگمان]مسافرت تابستانی در زمین های باتلاقی، یا کشور muskeg، از taiga subarctic نیز کند و دشوار بود
[ترجمه گوگل]مسافرت های تابستانی در زمین های باتلاق، یا کشور ماشیک، تاجگای Subarctic نیز آهسته و دشوار بود

8. Keep to the track ─ the land is boggy around here.
[ترجمه ترگمان]به مسیر زمین ادامه بده، اینجا در اینجا باتلاقی است
[ترجمه گوگل]به مسیر بروید - زمین در اطراف این حوض است

9. The boggy is out of order, would be instead another one!
[ترجمه ترگمان]، \"The\" از رده خارج میشه به جای یکی دیگه
[ترجمه گوگل]جادوگر بی نظیر است، جای دیگری خواهد بود!

10. The plant medium container should be kept very moist to keep the boggy condition.
[ترجمه ترگمان]محفظه میانی کارخانه باید بسیار مرطوب نگه داشته شود تا شرایط باتلاقی ادامه یابد
[ترجمه گوگل]مخزن متوسط ​​گیاه باید بسیار مرطوب نگه داشته شود تا شرایط بغل را حفظ کند

11. It will be remembered by old Spitfire pilots for its boggy runway and dense fog.
[ترجمه ترگمان]خلبانان قدیمی Spitfire به خاطر باند boggy و مه غلیظ آن را به یاد خواهند داشت
[ترجمه گوگل]آن را توسط خلبانان قدیمی Spitfire به خاطر باند مورب و مه و متراکم یاد می شود

12. Medieval travellers usually had to pick a way over boggy ground as they came off the hills.
[ترجمه ترگمان]مسافران قرون وسطی معمولا هنگام پیاده شدن از تپه، از روی زمین باتلاقی راه می رفتند
[ترجمه گوگل]مسافران قرون وسطی معمولا مجبور بودند راه را بیش از زمین باشکوه به عنوان آنها را از تپه ها برداشت

13. There were no houses or villages, only the occasional ruined farmhouse surrounded by pine trees and sandy, boggy ground.
[ترجمه ترگمان]نه خانه هایی بود و نه دهکده ای، فقط یک خانه روستایی ویران در احاطه درختان صنوبر و شنی و زمین باتلاقی بود
[ترجمه گوگل]هیچ خانه و یا روستایی وجود نداشت، فقط خانه های ویران شده گاه به گاه که درختان کاج و شنی و زمین بارانی احاطه شده بودند

14. The route turns away from the Ffos-y-Mynach at Waun Lodi where the path is boggy and dangerous.
[ترجمه ترگمان]مسیر از Ffos - y - Mynach در Waun دی دی دور می شود که در آن مسیر باتلاقی و خطرناک است
[ترجمه گوگل]این مسیر از Ffos-y-Mynach در Waun Lodi دور می شود، جایی که مسیر مسخره و خطرناک است

پیشنهاد کاربران

باطلاقی/زمین باطلاقی

گلی. مردابی
the shrub grows naturally in boggy ground

نرم
a painful and boggy mass on the head


کلمات دیگر: