کلمه جو
صفحه اصلی

blarney


معنی : چاپلوسی، زبان چرب و نرم، ریشخند کردن
معانی دیگر : لطایف الحیل، چاخان، (با شیرین زبانی) وادار کردن، مداهنه

انگلیسی به فارسی

بلارنی، زبان چرب و نرم، چاپلوسی، ریشخند کردن


زبان چرب‌ونرم، چاپلوسی، ریشخند کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: skillful or smooth talk, often with some deceit and in an effort to gain favor from the listener.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: blarneys, blarneying, blarneyed
• : تعریف: to use smooth talk on; try to gain something through the use of blarney.

• flattery, blandishment; nonsense, insincere talk
flatter; wheedle
blarney consists of a lot of pleasant but perhaps untrue things that someone says to you, usually to try and make you like them or to persuade you to do something.

مترادف و متضاد

flattery


Synonyms: adulation, a line, baloney, blandishment, cajolery, coaxing, compliments, exaggeration, eyewash, fawning, honey, incense, ingratiation, inveiglement, oil, overpraise, soft soap, soft words, sweet talk, wheedling


چاپلوسی (اسم)
praise, adulation, flattery, lip service, subservience, sycophancy, blarney, grease, cajolement, cajolery, toadyism, subserviency, soft soap, fraise, wagtail

زبان چرب و نرم (اسم)
blarney

ریشخند کردن (فعل)
praise, blandish, coax, bamboozle, cajole, carny, lout, blarney, carney, sweet-talk, wheedle

جملات نمونه

1. I want none of your blarney.
[ترجمه ترگمان]من هیچ کدام از blarney را نمی خواهم
[ترجمه گوگل]من هیچی از بلاروس تو نمیخوام

2. Don't listen to any of his blarney!
[ترجمه ترگمان]به حرفش گوش نده!
[ترجمه گوگل]به هیچ کدام از شکافهای خود گوش ندهید!

3. He blarneys the ladies with the most shameless lies.
[ترجمه ترگمان]او بانوان را با the دروغ ها تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]او خانم ها را با دروغ های بی شرمان ترجیح می دهد

4. She blarneys her leader with the shameless compliments.
[ترجمه ترگمان]با این تعارفات بی شرمانه رهبر خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]او رهبرش را با احتیاط بی شرمانه می کند

5. The origins of the Blarney Stone's magical properties aren't clear.
[ترجمه ترگمان]منشا خواص جادویی Blarney مشخص نیست
[ترجمه گوگل]ریشه های ویژگی های جادویی Blarney Stone مشخص نیست

6. The lord of Blarney castle, near Cork, agree to surrender the castle to British troops.
[ترجمه ترگمان]فرمانروای قلعه Blarney در نزدیکی کورک موافقت کرد که قلعه را به سربازان انگلیسی تسلیم کند
[ترجمه گوگل]پروردگار قلعه بلارنی، نزدیک کرک، موافقت کرد که قلعه را به نیروهای انگلیسی تسلیم کند

7. The Irish castle now is famous for its Blarney stone.
[ترجمه ترگمان]قلعه ایرلند اکنون به خاطر سنگ Blarney مشهور است
[ترجمه گوگل]قلعه ایرلندی اکنون از سنگ بلارنی معروف است

8. He gave her some blarney about why he was late.
[ترجمه ترگمان]به او تذکر داد که چرا دیر کرده است
[ترجمه گوگل]او دلیلی برای دیرکردن او گذاشت

9. The Irish have a penchant for blarney.
[ترجمه ترگمان]ایرلندی ها به for علاقه دارند
[ترجمه گوگل]ایرلندی ها دارای میل و رغبتی هستند

10. It's not necessary to have kissed the Blarney Stone to be a successful salesman.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست سنگ Blarney را ببوسد تا یک فروشنده موفق باشد
[ترجمه گوگل]لازم نیست که Blarney Stone را به عنوان یک فروشنده موفقیت آمیز بسوزانید

11. Laday Blarney was particularly attached to Olivia.
[ترجمه ترگمان]Laday Blarney \"به خصوص به\" الیویا \"علاقه داشت\"
[ترجمه گوگل]Laday بلارنی به ویژه Olivia متصل بود

12. Don't pay attention to Patrick; he's full of blarney.
[ترجمه ترگمان]به پاتریک توجه نکن او پر از blarney
[ترجمه گوگل]به پاتریک توجه نکنید؛ او پر از بلارنی است

13. The lord of Blarney castle, near Cork, agreed to surrender the castle to British troops.
[ترجمه ترگمان]فرمانروای قلعه Blarney، نزدیک Cork، قبول کرد که قلعه را به سربازان انگلیسی تسلیم کند
[ترجمه گوگل]پروردگار قلعه بلاری، در نزدیکی کرک، موافقت کرد که قلعه را به نیروهای انگلیسی تسلیم کند

14. In addition the blarney. Ivanovic may also appear in the list.
[ترجمه ترگمان]به علاوه the Ivanovic نیز ممکن است در این لیست ظاهر شوند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بلارنی ایوانویچ نیز ممکن است در فهرست ظاهر شود

پیشنهاد کاربران

زبان چرم و نرم. چاپلوسی


کلمات دیگر: