1. I want none of your blarney.
[ترجمه ترگمان]من هیچ کدام از blarney را نمی خواهم
[ترجمه گوگل]من هیچی از بلاروس تو نمیخوام
2. Don't listen to any of his blarney!
[ترجمه ترگمان]به حرفش گوش نده!
[ترجمه گوگل]به هیچ کدام از شکافهای خود گوش ندهید!
3. He blarneys the ladies with the most shameless lies.
[ترجمه ترگمان]او بانوان را با the دروغ ها تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]او خانم ها را با دروغ های بی شرمان ترجیح می دهد
4. She blarneys her leader with the shameless compliments.
[ترجمه ترگمان]با این تعارفات بی شرمانه رهبر خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]او رهبرش را با احتیاط بی شرمانه می کند
5. The origins of the Blarney Stone's magical properties aren't clear.
[ترجمه ترگمان]منشا خواص جادویی Blarney مشخص نیست
[ترجمه گوگل]ریشه های ویژگی های جادویی Blarney Stone مشخص نیست
6. The lord of Blarney castle, near Cork, agree to surrender the castle to British troops.
[ترجمه ترگمان]فرمانروای قلعه Blarney در نزدیکی کورک موافقت کرد که قلعه را به سربازان انگلیسی تسلیم کند
[ترجمه گوگل]پروردگار قلعه بلارنی، نزدیک کرک، موافقت کرد که قلعه را به نیروهای انگلیسی تسلیم کند
7. The Irish castle now is famous for its Blarney stone.
[ترجمه ترگمان]قلعه ایرلند اکنون به خاطر سنگ Blarney مشهور است
[ترجمه گوگل]قلعه ایرلندی اکنون از سنگ بلارنی معروف است
8. He gave her some blarney about why he was late.
[ترجمه ترگمان]به او تذکر داد که چرا دیر کرده است
[ترجمه گوگل]او دلیلی برای دیرکردن او گذاشت
9. The Irish have a penchant for blarney.
[ترجمه ترگمان]ایرلندی ها به for علاقه دارند
[ترجمه گوگل]ایرلندی ها دارای میل و رغبتی هستند
10. It's not necessary to have kissed the Blarney Stone to be a successful salesman.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست سنگ Blarney را ببوسد تا یک فروشنده موفق باشد
[ترجمه گوگل]لازم نیست که Blarney Stone را به عنوان یک فروشنده موفقیت آمیز بسوزانید
11. Laday Blarney was particularly attached to Olivia.
[ترجمه ترگمان]Laday Blarney \"به خصوص به\" الیویا \"علاقه داشت\"
[ترجمه گوگل]Laday بلارنی به ویژه Olivia متصل بود
12. Don't pay attention to Patrick; he's full of blarney.
[ترجمه ترگمان]به پاتریک توجه نکن او پر از blarney
[ترجمه گوگل]به پاتریک توجه نکنید؛ او پر از بلارنی است
13. The lord of Blarney castle, near Cork, agreed to surrender the castle to British troops.
[ترجمه ترگمان]فرمانروای قلعه Blarney، نزدیک Cork، قبول کرد که قلعه را به سربازان انگلیسی تسلیم کند
[ترجمه گوگل]پروردگار قلعه بلاری، در نزدیکی کرک، موافقت کرد که قلعه را به نیروهای انگلیسی تسلیم کند
14. In addition the blarney. Ivanovic may also appear in the list.
[ترجمه ترگمان]به علاوه the Ivanovic نیز ممکن است در این لیست ظاهر شوند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بلارنی ایوانویچ نیز ممکن است در فهرست ظاهر شود