کلمه جو
صفحه اصلی

appertain


معنی : وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن، اختصاص داشتن
معانی دیگر : متعلق بودن به، مربوط بودن به، اختصاص داشتن با to

انگلیسی به فارسی

وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن، اختصاص داشتن (با to )


appertain، وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن، اختصاص داشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: appertains, appertaining, appertained
• : تعریف: to belong or be related as an attribute, accompaniment, consideration, or the like; pertain (usu. fol. by "to").
مترادف: refer, relate
مشابه: apply, belong, pertain

- These are some of the responsibilities appertaining to parenthood.
[ترجمه ترگمان] اینها برخی از مسئولیت های والدینی هستند که به پدر و مادر شدن نیاز دارند
[ترجمه گوگل] این ها برخی از مسئولیت های مربوط به والدین است
- Please distribute the materials appertaining to today's meeting.
[ترجمه ترگمان] لطفا مواد appertaining را در جلسه امروز توزیع کنید
[ترجمه گوگل] لطفا مواد مربوط به جلسه امروز را توزیع کنید

• belong to; connected to
if something appertains to something else, it relates to it or belongs to it; a formal word.

مترادف و متضاد

وابسته بودن (فعل)
appertain, depend, hinge, belong, pertain

مربوط بودن (فعل)
bear, appertain, depend, pertain

متعلق بودن (فعل)
appertain, pertain

اختصاص داشتن (فعل)
appertain

belong, be connected


Synonyms: apply, bear, be characteristic of, be part of, be pertinent, be proper, be relevant, have to do with, pertain, refer, relate, touch upon, vest


جملات نمونه

1. These figures appertain to last year's sales.
[ترجمه ترگمان]این ارقام فروش سال گذشته را محدود کردند
[ترجمه گوگل]این ارقام مربوط به فروش سال گذشته است

2. The control of traffic appertains to the police.
[ترجمه ترگمان]کنترل ترافیک به پلیس واگذار شد
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک به پلیس بستگی دارد

3. She enjoyed the privileges appertaining to the office of chairman.
[ترجمه ترگمان]او از امتیازاتی که به دفتر رئیس می رفت برخوردار بود
[ترجمه گوگل]او از امتیازات مربوط به دفتر رئیس برخوردار بود

4. There are anachronisms and incongruities over what properly appertains to a given age or nation.
[ترجمه ترگمان]anachronisms و incongruities بر سر آنچه که به درستی به سن و یا ملت داده می شود وجود دارد
[ترجمه گوگل]در مورد آنچه که به یک سن و سال خاص داده می شود، anachronisms و ناسازگاری وجود دارد

5. Next Trent had listed those facts appertaining to his own role.
[ترجمه ترگمان]ترنت Next آن حقایق را به نقش خودش ثبت کرده بود
[ترجمه گوگل]ترنت بعدی این حقایق را که مربوط به نقش او بود را ذکر کرده بود

6. Clearly, however, these matters appertain as much to private economy as to the economy of whole nations.
[ترجمه ترگمان]با این حال، واضح است که این موضوعات تا حد زیادی به اقتصاد خصوصی همانند اقتصاد کل کشورها مربوط می شوند
[ترجمه گوگل]با این حال، واضح است که این امور به اقتصاد خصوصی نسبت به اقتصاد کل ملت ها بستگی دارد

7. The responsibilities that appertain to parenthood were discussed at the meeting.
[ترجمه ترگمان]مسئولیت هایی که به پدر و مادر شدن دادند در این نشست مورد بحث و بررسی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]مسئولیت هایی که به والدین مربوط می شود در جلسه مورد بحث قرار گرفت

8. Beginning from appertain regulation of China insurance law, this paper fully discusses on tow important issues: scope of beneficiary application, beneficiary designation and beneficiary change.
[ترجمه ترگمان]با شروع از مقررات appertain قانون بیمه چین، این مقاله به طور کامل در مورد دو مساله مهم بحث می کند: حوزه کاربرد ذی نفع، طراحی ذی نفع و تغییرات ذی نفع
[ترجمه گوگل]از مقررات مربوط به قانون بیمه چین، این مقاله به طور کامل در مورد موضوعات مهمی بحث می کند: دامنه درخواست بهره مند، نامزدی و تغییر ذینفع

9. A monthly forum was set up to deal with all issues appertaining to Everton Park.
[ترجمه ترگمان]یک گردهمایی ماهانه برای مقابله با همه مسایل appertaining به اورتون پارک انجام شد
[ترجمه گوگل]یک انجمن ماهانه برای حل همه مسائل مربوط به اورتون پارک تنظیم شد

10. The procedure for the obtaining and giving of further particulars of defence is the same as appertains in relation to further particulars of claim.
[ترجمه ترگمان]این روش برای گرفتن و ارائه جزئیات بیشتر برای دفاع همانند appertains در رابطه با جزییات بیشتر ادعا است
[ترجمه گوگل]روش برای به دست آوردن و دادن جزئیات بیشتر از دفاع همان است که در رابطه با جزئیات بیشتر ادعا می شود

11. For every high priest taken from among men, is ordained for men in the things that appertain to God, that he may offer up gifts and sacrifices for sins.
[ترجمه ترگمان]برای هر کشیشی که از میان آدمیان گرفته شود، برای مردانی که به خدا سوگند یاد می کنند که ممکن است هدیه و قربانی تقدیم گناهان را تقدیم کند
[ترجمه گوگل]برای هر کشیشی که از میان مردگان گرفته شده است، به خاطر آنچه که به خدا نسبت داده می شود، برای مردان تعیین می شود تا هدیه ها و قربانی های گناهان را ارائه دهد

12. Somewhat is by its quality, firstly finite, secondly alterable; so that finitude and variability appertain to its being.
[ترجمه ترگمان]تا اندازه ای با کیفیت آن، ابتدا محدود، دوم و دوم است، به طوری که تغییرپذیری و تغییرپذیری به وجود آمده ناشی از آن است
[ترجمه گوگل]تا حدودی با کیفیت آن، در ابتدا محدود، دوم قابل تغییر است؛ به طوری که محدودیت و تغییرپذیری به وجود آن مربوط می شود

13. Sincere letter club together: Continual establish play a long with develop associator appertain.
[ترجمه ترگمان]یک باشگاه نامه صادقانه با هم: برقراری مستمر یک نمایش طولانی با توسعه associator appertain
[ترجمه گوگل]باشگاه نامه ای صادقانه با هم: پیوسته در حال ایجاد یک بازی طولانی با توسعه همکار appertain

duties appertaining to members of Parliament

وظایف محوله به اعضای پارلمان



کلمات دیگر: