کلمه جو
صفحه اصلی

plutocratic


وابسته به حکومت دولتمندان، اداره شده بدست توانگران

انگلیسی به فارسی

plutocratic


انگلیسی به انگلیسی

• rich, wealthy; of the wealthy ruling class, aristocratic

جملات نمونه

1. A handful of plutocratic investors, each owning more than a thousand shares, determined the policies of the corporation.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از سرمایه گذاران plutocratic که هر کدام بیش از هزار سهم دارند، سیاست های شرکت را تعیین کردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از سرمایه گذاران پلوتاکراتی که هر کدام بیش از هزار سهام دارند، سیاست های این شرکت را تعیین کردند

2. Ultimately, the plutocratic takeover of rural America has a downside for the wealthy too.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، واگذاری plutocratic به مناطق روستایی آمریکا زیان بدی برای ثروتمندان دارد
[ترجمه گوگل]در نهایت، از دست دادن plutocratic از آمریکای روستایی نیز برای ثروتمندان ضعیف است

3. Its leader was "Red" Ken Livingstone; some 25 years on, now mayor, he sings the praises of London's financial-services industry and is pals with New York's plutocratic leader, Michael Bloomberg.
[ترجمه ترگمان]رهبر این گروه \"کن Livingstone\" بود؛ ۲۵ سال بعد شهردار، او تعریف صنعت خدمات مالی لندن را می خواند و با رهبر plutocratic نیویورک، مایکل بلومبرگ، آشنا است
[ترجمه گوگل]رهبر آن 'قرمز' Ken Livingstone بود؛ تقریبا 25 سال است که در حال حاضر شهردار است، ستایش از صنعت خدمات مالی لندن را می خواند و با مایکل بلومبرگ، رهبر پوتوکراتی نیویورک، همکاری می کند

4. One of the most cheering pieces of news recently is that Britain and Germany are working together on a European plan to put the squeeze on Monaco, whither so many plutocratic tax-dodgers scuttle.
[ترجمه ترگمان]یکی از the بخش های خبری اخیرا این است که بریتانیا و آلمان در یک برنامه اروپایی با یکدیگر هم کاری می کنند تا این فشار را در موناکو قرار دهند، که در آنجا بسیاری از scuttle فرار از مالیات فرار می کنند
[ترجمه گوگل]اخیرا یکی از بخشهای پرطرفدار خبرها این است که بریتانیا و آلمان در حال همکاری با یک برنامه اروپایی برای قرار دادن فشار در موناکو هستند، که بسیاری از سرمایه گذاران مالیاتی غیرقانونی آن را زیر پا می گذارند

5. She seems caught in a loveless marriage with a rather cold and distant plutocratic husband.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او در ازدواج بدون شوهر با شوهری سرد و سرد گرفتار شده است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد در یک ازدواج دوست داشتنی با شوهر نسبتا سرد و دور از هم پاشیدگی گرفتار شد

6. A third argument is that inequality perverts politics, with Wall Street's influence in Washington often cited as exhibit A of the unhealthy clout of a plutocratic elite.
[ترجمه ترگمان]بحث سوم این است که نابرابری در سیاست، با نفوذ وال استریت در واشنگتن، اغلب به عنوان نمایشگاه یکی از نفوذ ناسالم نخبگان plutocratic شناخته می شود
[ترجمه گوگل]سومین استدلال این است که نابرابری سیاست را منحرف می کند، زیرا نفوذ وال استریت در واشنگتن اغلب به عنوان نمایشگاه A از نفوذ ناسالم از نخبگان پلتوکراتیک به شمار می رود

7. Nkrumah, Ghana's first president, writes that poor countries may be nominally free, but they continue to be manipulated from abroad by powerful corporate and plutocratic elites.
[ترجمه ترگمان]کروما، اولین رئیس جمهور غنا، می نویسد که کشورهای فقیر ممکن است اسما آزاد باشند، اما آن ها همچنان توسط نخبگان شرکت قدرتمند و plutocratic اداره می شوند
[ترجمه گوگل]نخستین رئیس جمهور غنا، نکروما می نویسد که کشورهای فقیر ممکن است به طور اساسی آزاد باشند، اما آنها همچنان از نخبگان قدرتمند شرکت های بزرگ و قدرتمند در خارج از کشور خارج می شوند

8. This makes no sense—there's a yawning chasm between the professional and the plutocratic classes, and the tax system should reflect that.
[ترجمه ترگمان]این هیچ مفهومی ندارد - شکاف بزرگی بین طبقات حرفه ای و the وجود دارد و سیستم مالیاتی باید آن را منعکس کند
[ترجمه گوگل]این موضوع هیچ معنی ندارد - فاقد فرسای خفیف بین طبقات حرفه ای و پلتوکراتیک است و سیستم مالیاتی باید این را منعکس کند

پیشنهاد کاربران

ثروتمند و با نفوذ


کلمات دیگر: