1. A bosom friend afar brings a distant land near.
[ترجمه ترگمان]دوستی از دور زمین را دور می زند
[ترجمه گوگل]یک دوست پشت سر هم یک زمین دور را نزدیک می کند
2. A bosom friend afar brings distant land near.
[ترجمه ترگمان]دوستی از دور زمین را دور می زند
[ترجمه گوگل]یک دوست پشت سر هم دور زمین را نزدیک می کند
3. He was still my friend, my bosom friend.
[ترجمه ترگمان] اون هنوز دوستم بود، دوستم
[ترجمه گوگل]او هنوز دوست من، دوست من بود
4. I firmly believe that a bosom friend afar brings a distant land near.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد راسخ دارم که دوستی دور از دور زمین را دور می زند
[ترجمه گوگل]من به طور جدی بر این باور هستم که یک دوست ساحلی از دور، یک زمین دور را نزدیک نزدیک می کند
5. I treat him like a bosom friend.
[ترجمه ترگمان]مثل یک دوست صمیمی با او رفتار می کنم
[ترجمه گوگل]من او را دوست دارم مانند یک همسر
6. I was, am and will be your bosom friend.
[ترجمه ترگمان]من بودم و دوست صمیمی تو خواهم بود
[ترجمه گوگل]من بودم و خواهم بود
7. Zealander Rewi Alley was a bosom friend of Hogg and was buried after death in Shandan together with Hogg.
[ترجمه ترگمان]کوچه Rewi Rewi یکی از دوستان صمیمی hogg بود و بعد از مرگ در shandan با together به خاک سپرده شد
[ترجمه گوگل]زوالدری رولی کلا یک دوست سگهای هگ بود و پس از مرگ در شاندان همراه با هوگ نگهداری می شد
8. If you drink with a bosom friend, a thousand cups are too few . If you argue with a man, half a sentence is too much.
[ترجمه ترگمان]اگر تو با یک دوست صمیمی نوشیدنی بخوری، هزار تا لیوان هم کم است اگر با یک مرد بحث کنید، نصف یک جمله خیلی زیاد است
[ترجمه گوگل]اگر شما با یک دوست ساعد نوشیدید، هزار فنجان خیلی کم است اگر با مرد صحبت کنید، نصف جمله خیلی زیاد است
9. He exchanged intimacies with his bosom friend at the party.
[ترجمه ترگمان]او روابط نزدیکی با دوست خود را در مهمانی با یکدیگر رد و بدل کردند
[ترجمه گوگل]او با دوستانش در حزب دوست داشتنی است
10. This bosom friend was Joe Harper.
[ترجمه ترگمان]این دوست صمیمی جو هار پر بود
[ترجمه گوگل]این یوزر طرف Joe Harper بود
11. A good bosom friend of healthy life ---- Voice of carbon!
[ترجمه ترگمان]یک دوست خوب برای زندگی سالم - - صدای کربن!
[ترجمه گوگل]یکی از دوستان خوب زندگی سالم ---- صدای کربن!
12. A bosom friend afar brings distance near.
[ترجمه ترگمان]دوستی که دور از دور نزدیک است دور می شود
[ترجمه گوگل]یک دوست پشت سر هم دور از نزدیک فاصله می گیرد
13. Having a bosom friend is one of the niceties of life.
[ترجمه ترگمان]داشتن یک دوست صمیمی یکی از the زندگی است
[ترجمه گوگل]داشتن یک عروسک یکی از زیباییهای زندگی است
14. Who should it be but her bosom friend Feng Mei - ching !
[ترجمه ترگمان]چه کسی باید باشد اما دوستش به نام او به او می معروف است!
[ترجمه گوگل]چه کسی باید آن را داشته باشد، اما دوست فاحشه او فنگ مای - چینگ!
15. Lily, this is my bosom friend, Molly.
[ترجمه ترگمان] لی لی \"، این دوستم\" مالی \"- ه\"
[ترجمه گوگل]لیلی، این دوست من هستم، مولی