کلمه جو
صفحه اصلی

apposition


معنی : بدل، عطف بیان، کلمه وصفی، لاحقه
معانی دیگر : کنارهم گذاری، مقابل هم گذاری، همکناری، مجاورت، روبرو بودن، کلمه ء وصفی مثل hunter the peterکه در اینجا کلمه ء hunter وصف پطروس است

انگلیسی به فارسی

عطف بیان، بدل، کلمه وصفی (مثل Hunter the Peter که در اینجا کلمه hunter وصف پطروس است)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: appositional (adj.), appositionally (adv.)
(1) تعریف: the act of placing together or side by side.

(2) تعریف: the position that results from such an act.

- the apposition of motive and opportunity
[ترجمه ترگمان] بدل انگیزه و فرصت
[ترجمه گوگل] قرار دادن انگیزه و فرصت

(3) تعریف: in grammar, the relationship, esp. of the second to the first, of two nouns or noun equivalents that are placed together in a sentence without a connecting conjunction, as in "Ed Smith, the famous athlete".

• act of positioning side by side; sentence structure, word placement
if a noun or group of words is in apposition to another, they refer to the same person or thing and are placed next to each other but without being joined by a conjunction; a technical term in grammar.

مترادف و متضاد

بدل (اسم)
substitute, change, apposition

عطف بیان (اسم)
apposition, appositive

کلمه وصفی (اسم)
apposition

لاحقه (اسم)
supplement, apposition

جملات نمونه

1. However, apposition is distinguished from co-ordination by criterion B, since the conjunction of co-referential elements is unacceptable.
[ترجمه ترگمان]با این حال، apposition از هماهنگی با معیار B متمایز است، زیرا ترکیب عناصر ارجاعی، غیرقابل قبول است
[ترجمه گوگل]با این حال، apposition از هماهنگی با معیار B متمایز است، زیرا ترکیب عناصر هم مرجع غیر قابل قبول است

2. Indeed, Burton-Roberts suggests that loose apposition extends to the juxtaposition of sentences.
[ترجمه ترگمان]در واقع، برتن - رابرتس پیشنهاد می کند که apposition آزاد به سمت هم پیوستن جملات بسط می یابد
[ترجمه گوگل]در واقع، بورتون-روبرتز معتقد است که تقلید دلسردانه به همبستگی جملات گسترش می یابد

3. Cell movements, for example, may bring tissues in apposition resulting in new interactions leading to further movements.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، حرکات سلول ممکن است بافت ها را در apposition ایجاد کنند که منجر به تعاملات جدیدی می شود که منجر به حرکات بیشتر می شوند
[ترجمه گوگل]برای مثال، جنبش های سلولی ممکن است بافت های بافتی ایجاد کند که باعث ایجاد تعاملات جدیدی می شود که باعث حرکت بیشتر می شود

4. However, he does not explain just how apposition might be accommodated in a theory of discourse.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او توضیح نمی دهد که چگونه apposition ممکن است در یک نظریه گفتمان اسکان داده شود
[ترجمه گوگل]با این حال، او فقط توضیح نمی دهد که چطور ممکن است در قالب تئوری گفتمان قرار گیرد

5. Criterion B implies that apposition resembles co-ordination in that the units in apposition are constituents of the same level.
[ترجمه ترگمان]معیار B نشان می دهد که apposition شبیه به هماهنگی در این است که واحدها در apposition از اجزای همان سطح هستند
[ترجمه گوگل]معیار B نشان می دهد که apposition شبیه هماهنگی است در آن واحد در apposition جزء همان سطح است

6. Incomplete stent apposition persisted in all 51 lesions at 6-month follow-up.
[ترجمه ترگمان]استنت Incomplete ناقص در همه ۵۱ ضایعات در یک بعد از یک ماه باقی ماند
[ترجمه گوگل]در تمام 51 ضایعه در پیگیری 6 ماهه، آپتوکات ناقص استنت وجود داشت

7. The apposition of property loss and casualty often appeared in the criminal law of China as a situation of the objects to which certain statutory punishment applied.
[ترجمه ترگمان]تخریب اموال و تلفات اغلب در قانون جنایی چین به عنوان وضعیتی از اشیا ظاهر می شود که در آن مجازات قانونی خاصی اعمال می شود
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض از دست دادن و تلفات اموال اغلب در قانون کیفری چین به عنوان وضعیتی از اهداف مورد استفاده مجازات قانونی مشخص شده است

8. Intravascular ultrasound image revealed good stent apposition without visible vessel dissection.
[ترجمه ترگمان]تصویر سونوگرافی مینیاتوری، استنت خوبی را بدون تشریح جنازه آشکار نشان داد
[ترجمه گوگل]تصویر سونوگرافی داخل عضلانی نشان داد که آستانه اعصاب خوب بدون انحلال عروق قابل مشاهده است

9. Conclusions— Incomplete stent apposition is highly prevalent in patients with very late stent thrombosis after DES implantation, suggesting a role in the pathogenesis of this adverse event.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری - apposition stent ناقص در بیماران با استنت - thrombosis پس از کاشت DES، بسیار شایع است و نقش در بیماری زایی این رویداد نامطلوب را مطرح می کند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: در بیماران مبتلا به ترومبوز استنت بسیار دیر پس از اعمال جراحی دندانی، در بیماران مبتلا به پاتوژنز این عوارض ناشی از پوسیدگی بسیار شایع است

10. Rudolph the red-nosed reindeer' is an example of apposition.
[ترجمه ترگمان]رادولف سرخ بینی، نمونه ای از apposition است
[ترجمه گوگل]رودولف گوزن شمالی گوزن قرمز 'نمونه ای از اعمال است

11. The new wall is then ehickened by APPOSITION.
[ترجمه ترگمان]سپس دیوار جدید توسط apposition ehickened می شود
[ترجمه گوگل]سپس دیوار جدید توسط APPOSITION طراحی شده است

12. That is the apposition chains on space.
[ترجمه ترگمان]این زنجیر apposition در فضا است
[ترجمه گوگل]این زنجیرهای در فضا است

13. HTR has been shown to increase bone apposition only when in close contact to adjoining bone, such as along an extraction socket wall.
[ترجمه ترگمان]نشان داده شده است که HTR تنها زمانی رشد می کند که در تماس نزدیک با استخوان مجاور مانند امتداد دیواره چاه استخراج
[ترجمه گوگل]HTR نشان داده شده است که تنها در هنگام تماس نزدیکی با استخوان مجاور، مانند یک دیواره سوکت استخراج، افزایش استخوان استخوان را افزایش می دهد

14. "a city not far from Beijing" is in apposition to "Shijiazhuang".
[ترجمه ترگمان]\"شهری که از پکن دور نیست\" در apposition تا \"Shijiazhuang\" قرار دارد
[ترجمه گوگل]'یک شهر دور از پکن' در 'Shijiazhuang' قرار دارد

پیشنهاد کاربران

تشکیل شدن / رسوب کردن

apposition ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: بدل
تعریف: رابطۀ سازه های متوالی در یک سطح دستوری مشخص که به مصداقی واحد اشاره می کنند


کلمات دیگر: