1. make a botch of
بد انجام دادن،(ناخوشایند) ریدمان کردن،خیطی بالا آوردن
2. he made a real botch of that job
در انجام آن کار واقعا گند زد.
3. I'm afraid the unexpected accident may botch up the dinner tonight.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این تصادف غیر منتظره ممکن است امشب شام را خراب کند
[ترجمه گوگل]من می ترسم که حادثه غیرمنتظره ممکن است امشب شام را از بین ببرد
4. I've made a botch of it.
[ترجمه ترگمان]این کار را خراب کرده ام
[ترجمه گوگل]من یک بوت از آن را ساخته ام
5. The terrible mechanic seems to have made a botch of repairing the car.
[ترجمه ترگمان]مکانیک وحشتناک ظاهرا تعمیر اتومبیل را تعمیر کرده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مکانیک وحشتناک ساخته شده یک botch تعمیر ماشین است
6. I've made a real botch of the decorating.
[ترجمه ترگمان]خراب کردن دکور خونه رو خراب کردم
[ترجمه گوگل]من یک جعبه واقعی تزئین ساخته ام
7. I rather made a botch of that whole thing.
[ترجمه ترگمان]من ترجیح دادم همه چیز را خراب کنم
[ترجمه گوگل]من به جای آن یک کلاهبرداری از این همه چیز را ساخته ام
8. You've probably made a botch - up of repairing the computer.
[ترجمه ترگمان]احتمالا باعث تعمیر کامپیوتر شدی
[ترجمه گوگل]شما احتمالا یک نسخه از تعمیر کامپیوتر را ساخته اید
9. Don't botch up my car this time.
[ترجمه ترگمان]این دفعه ماشین منو خراب نکن
[ترجمه گوگل]این بار ماشین من رو نزنید
10. The whole thing was a botch job .
[ترجمه ترگمان] کل قضیه خراب کردن کار بود
[ترجمه گوگل]همه چیز یک کار مشکلی بود
11. Don't give the job to Reed, he'll only botch it up.
[ترجمه ترگمان]این کار رو به \"رید\" نده فقط گند میزنه به قضیه
[ترجمه گوگل]کار را برای رید نکنید، او تنها آن را می کشد
12. To forget or botch ( one's lines ).
[ترجمه ترگمان]فراموش کردن یا botch (خطوط یکی)
[ترجمه گوگل]برای فراموش کردن یا نابود کردن (خطوط)
13. Her baking was a complete botch.
[ترجمه ترگمان] baking یه رسوایی کامل بود
[ترجمه گوگل]پختنش یک بطری کامل بود
14. Don't give the job to him; he'll only botch it up.
[ترجمه ترگمان]کار را به او نده، فقط این کار را خراب خواهد کرد
[ترجمه گوگل]برای او کار نکنید؛ او فقط آن را میشکند