کلمه جو
صفحه اصلی

brat


معنی : طفل، بچه بداخلاق و لوس، کف شیر
معانی دیگر : (شوخی آمیز یا شکوه آمیز) بچه ی لوس، کودک ننر، بچه ی بی ادب

انگلیسی به فارسی

بچه بداخلاق و لوس، کف شیر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: brattish (adj.), bratty (adj.)
• : تعریف: an annoying, spoiled, or badly behaved child.

• obnoxious child, annoying child
if you call a child a brat, you mean that they are badly behaved; an informal word.

مترادف و متضاد

طفل (اسم)
babe, baby, child, infant, brat, inexperienced person, tyke

بچه بداخلاق و لوس (اسم)
brat

کف شیر (اسم)
brat, solder

spoiled child


Synonyms: devil, enfant terrible, holy terror, impudent child, kid, punk, rascal, unruly child, urchin, whippersnapper, wild one, youngster


Antonyms: angel


جملات نمونه

1. he is a spoiled brat
بچه ی لوس و ننری است.

2. He's a spoilt brat and it's about time he learnt to behave properly.
[ترجمه فائره] او یک بچه لوس و بی ادب است و زمانش رسیده که یاد بگیرد درست رفتار کند.
[ترجمه ترگمان]او یک بچه لوس و لوس است و درباره زمانی است که یاد می گیرد درست رفتار کند
[ترجمه گوگل]او یک شوخی خراب است و این زمانی است که او آموخته که به درستی رفتار کند

3. A little brat named Oliver sneaked on me.
[ترجمه ترگمان] یه بچه لوس به اسم \"الیور\" دزدکی اومد پیش من
[ترجمه گوگل]یک برادر کوچک به نام الیور به من زد

4. Ben was a spoilt brat .
[ترجمه ترگمان]بن یه بچه لوس و لوس بود
[ترجمه گوگل]بن زخم خورده بود

5. The Brat Pack is not exclusively male.
[ترجمه ترگمان]بسته بندی برات به طور انحصاری مرد نیست
[ترجمه گوگل]برات بسته منحصرا مرد نیست

6. Now go away, you nasty little brat.
[ترجمه ترگمان] حالا برو گمشو، بچه لوس کوچولو
[ترجمه گوگل]حالا بریم، برات کوچولوی تند و زننده

7. Jocasta struck him as a typical Hollywood brat, neglected, indulged, selfish and forced to grow up too fast.
[ترجمه ترگمان]Jocasta به عنوان یک بچه معمول هالیوودی به او حمله کرد، مورد غفلت قرار گرفت، خودخواه شد، خودخواه و اجباری شد که خیلی زود بزرگ شود
[ترجمه گوگل]جاکاستا او را به عنوان یک برادر معمولی هالیوود، نادیده گرفت، تحسین، خودخواه و مجبور شد که سریع رشد کند

8. McCarthy, you may recall, was the angelic-looking Brat Packer who did that crazy thing with his eyes.
[ترجمه ترگمان]در مکارتی استراوس، شاید یادت بیاد، اون کسی که اون کار احمقانه رو با چشماش انجام داد
[ترجمه گوگل]مککارتی، شما ممکن است به خاطر بیاورید، برت پکر، فرشته دنباله دار بود که با چشمانش این چیز دیوانه را انجام داد

9. This is like an upper class brat.
[ترجمه ترگمان]این مثل یک بچه رده بالایی است
[ترجمه گوگل]این مثل خواهر بزرگتر طبقه است

10. Stop acting like a spoiled brat.
[ترجمه ترگمان]مثل یه بچه لوس رفتار نکن
[ترجمه گوگل]متوقف کردن بازی مثل یک برادر زخم خورده

11. Katie's a spoiled brat because her parents indulge her too much.
[ترجمه ترگمان]کتی یک بچه لوس و لوس است که پدر و مادرش او را خیلی دوست دارند
[ترجمه گوگل]کتی یک مادربزرگ فاسد است زیرا پدر و مادرش او را بیش از حد تحریک می کنند

12. Danny's such a horrible little brat.
[ترجمه ترگمان]دنی یه بچه لوس little
[ترجمه گوگل]دنی چنین زنی بسیار وحشتناکی دارد

13. The Brat Pack came into being sometime in the early eighties.
[ترجمه ترگمان]قبیله برات در اوایل دهه هشتاد میلادی وارد این منطقه شد
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه ی هشتاد، برات پک به وجود آمد

14. The brat bragged he broke bread with Brad Pit for breakfast.
[ترجمه ترگمان]او به من افتخار داد که برای صبحانه نان برشته را شکست
[ترجمه گوگل]برت با عصبانیت گفت: او صبحانه نان را با براد پیت نابود کرد

He is a spoiled brat.

بچه‌ی لوس و ننری است.


پیشنهاد کاربران

بچه ی لوس و نُنُر

بچه ی خراب شده ( که خراب بار اومده ) - بچه بد رفتار و بد عنق
فقط و فقط برای توصیف بچه هاست

گند دماغ


کلمات دیگر: