کلمه جو
صفحه اصلی

combination lock


قفل رمزدار، قفل بی کلید، قفل ابجد، قفل حروفی

انگلیسی به فارسی

قفل ابجد ،قفل حروفی


قفل ترکیبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a lock operated by turning a dial to a set series of numbers or letters.

• lock opened by a set sequence of numbers
a combination lock is a lock which can only be opened by turning a dial according to a particular series of letters or numbers.

جملات نمونه

1. Remember the analogy of the combination lock.
[ترجمه ترگمان]قیاس قفل ترکیبی را به یاد می آورید
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید که تقارن قفل ترکیبی

2. A Source code for a combination Lock using a Pic 16 F 8
[ترجمه ترگمان]یک کد منبع برای ترکیب کردن با استفاده از یک کد Pic ۱۶ F ۸
[ترجمه گوگل]کد منبع برای ترکیبی Lock با استفاده از Pic 16 F 8

3. First, one subject was trained to open a combination lock an unfamiliar technology in Uganda.
[ترجمه ترگمان]ابتدا، یک موضوع برای باز کردن ترکیب یک تکنولوژی ناآشنا در اوگاندا آموزش داده شد
[ترجمه گوگل]اول، یک موضوع آموزش داده شد تا قفل ترکیبی یک تکنولوژی نا آشنا را در اوگاندا باز کند

4. He has a prototype combination lock. He wants you to test out.
[ترجمه ترگمان]اون یه قفل نمونه اولیه از نمونه اولیه داره اون میخواد تو آزمایش کنی
[ترجمه گوگل]او یک قفل ترکیبی از نمونه اولیه دارد او می خواهد شما را آزمایش کند

5. The independent combination lock is both firm and sumptuous.
[ترجمه ترگمان]بسته ترکیب مستقل، هم محکم و هم مجلل است
[ترجمه گوگل]قفل ترکیبی مستقل هم محکم و هم فشرده است

6. Mechanical Combination Lock, Door Lock, Car Lock, Window Door Lock, Cabinet Lock.
[ترجمه ترگمان]قفل ترکیبی مکانیکی، قفل در، قفل اتومبیل، قفل در پنجره، قفل کردن کابینه
[ترجمه گوگل]قفل مکانیکی، قفل درب، قفل خودرو، درب قفل درب، قفل کابینت

7. The only thing holding me up would be fumbling at the combination lock or renting a towel.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که مرا سرپا نگه می داشت، در قفل کردن قفل یا اجاره کردن یک حوله بود
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که مرا نگه می دارد، می تواند با قفل ترکیبی یا اجاره یک حوله جا به جا شود

8. I took it down from the wall to reveal the circular door of a wall safe with a combination lock.
[ترجمه ترگمان]آن را از روی دیوار برداشتم تا در گرد دیوار را با قفل در قفل کنم
[ترجمه گوگل]من آن را از دیوار برداشتم تا درب دیواری یک دیوار را با قفل ترکیبی آشنا کنم

9. Next to it was a steel security cupboard fitted with a combination lock.
[ترجمه ترگمان]در کنار آن گنجه امنیتی فولادی بود که قفل ترکیبی داشت
[ترجمه گوگل]در کنار آن یک قفسه امنیتی فولادی بود که دارای قفل ترکیبی بود

10. The case sported matching brass hardware, including a pair of clasps, each with its own three-number combination lock.
[ترجمه ترگمان]این مورد شامل سخت افزار برنجی، از جمله یک جفت چفت، هر یک با قفل ترکیبی شماره سه خود بود
[ترجمه گوگل]این مورد دارای سخت افزار برنجی متشکل از یک جفت کلفت است که هر کدام دارای قفل ترکیبی سه رقمی هستند

11. The fast coding method is a component of the CMG study. It has practicability in a novel electronic combination lock which mapped the discrimination principle of the CMG mechanism.
[ترجمه ترگمان]روش کدگذاری سریع جزیی از مطالعه CMG است این دستگاه در یک کلید ترکیبی الکترونیکی قرار گرفته است که اصل تبعیض مکانیزم CMG را ترسیم می کند
[ترجمه گوگل]روش کد سازی سریع جزء مطالعه CMG است این قابلیت در یک قفل ترکیبی الکترونیکی جدید است که اصل تبعیض مکانیزم CMG را نشان می دهد

12. A sequence of numbers or letters used to open a combination lock.
[ترجمه ترگمان]دنباله ای از اعداد یا حروف برای باز کردن یک قفل ترکیبی به کار می رود
[ترجمه گوگل]یک دنباله از اعداد یا حروف استفاده شده برای باز کردن قفل ترکیبی

پیشنهاد کاربران

قفل رمزی ( مثل قفل کیف سامسونت )


کلمات دیگر: