کلمه جو
صفحه اصلی

brassily


معنی : باپررویی، بی شرمانه، گستاخ وار، شبیه فلز برنج
معانی دیگر : گستا  وار

انگلیسی به فارسی

شبیه فلز برنج، باپررویی، گستاخ‌وار، بی‌شرمانه


به شدت، باپررویی، بی شرمانه، گستاخ وار، شبیه فلز برنج


مترادف و متضاد

باپررویی (قید)
brassily, cheekily

بی شرمانه (قید)
brassily, shamelessly

گستاخ وار (قید)
brassily

شبیه فلز برنج (قید)
brassily


کلمات دیگر: