کلمه جو
صفحه اصلی

coadjutant


معنی : معاون
معانی دیگر : دستیار، یاور، یاری دهنده، پشت

انگلیسی به فارسی

هماهنگ کننده، معاون


معاون، دستیار، یاور


متفق، همکار


مترادف و متضاد

معاون (اسم)
associate, helper, assistant, vicar, assistant director, coadjutor, associate principal, coadjutant, vice-chancellor

جملات نمونه

1. Hong Kong Lupus Association is a coadjutant and self-helping organization founded by a group of Systemic Lupus Erythematosus (SLE) sufferers.
[ترجمه ترگمان]انجمن lupus هنگ کنگ یک سازمان coadjutant و self است که توسط گروهی از مبتلایان به Erythematosus Systemic (SLE)تاسیس شده است
[ترجمه گوگل]انجمن لوپوس هنگ کنگ یک سازمان سازنده و کمک کننده است که توسط گروهی از بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک (SLE) تشکیل شده است

2. " Coadjutant net of 001 whole worlds " also say " marriage kind mutualism altar of emigrant United States " .
[ترجمه ترگمان]\"توری\" خالص در سراسر جهان \"همچنین می گوید:\" ازدواج نوع ازدواج با ایالات متحده آمریکا \"
[ترجمه گوگل]'خالص خالص 001 کل جهان' همچنین می گوید: 'نوع ازدواج نوعی تعاونی از ایالات متحده مهاجر '

3. Among them, for central netizen with commodity coadjutant communication system makes the one large window of this correcting.
[ترجمه ترگمان]در بین آن ها، برای netizen مرکزی با سیستم ارتباطی coadjutant کالا، یک پنجره بزرگ از این اصلاح ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]در میان آنها، برای Netizen مرکزی با سیستم ارتباطی کالا هماهنگ شده، یک پنجره بزرگ از این اصلاح را ایجاد می کند

4. Different person can give out to see problem plan differently, offer different train of thought, consequently Baidu knew to had become a kind to learn coadjutant communication tool newly.
[ترجمه ترگمان]فرد متفاوت می تواند برای دیدن برنامه مشکل به طور متفاوت به شما کمک کند، آموزش متفاوتی را ارائه دهید، در نتیجه Baidu به نوعی برای یادگیری ابزار ارتباطی جدید آشنا شده بود
[ترجمه گوگل]فرد متفاوت می تواند برنامه های مختلفی را برای برنامه های مختلف به نمایش بگذارد، متقاعد کننده های مختلفی را ارائه می دهد، در نتیجه Baidu می دانست که به تازگی یک ابزار ارتباطی برای یادگیری ابزار ارتباطی هماهنگ شده است

5. The reason that I write is, very yearning the community of that coadjutant friendly affection .
[ترجمه ترگمان]دلیلی که می نویسم این است که بسیار مشتاق جامعه دوستی صمیمانه و دوستانه هستم
[ترجمه گوگل]دلیل آن که من می نویسم این است که خیلی از جامعه ای که دوستانه دوستانه همجنسباز آن را می خواهم می خواهم

6. For instance, on the choice of network game, whether be far from force, whether can you reflect the spirit of group coadjutant efforts?
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، در مورد انتخاب بازی شبکه، چه دور از نیرو باشد، چه می توانید روح تلاش های گروهی گروه را بازتاب کنید؟
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در انتخاب بازی شبکه، چه بسیار از نیرو، آیا می توانید منعکس کننده روحیه تلاش های گروهی همجنسگرایان باشید؟

7. A variety of this economy collaboration, it is the form of socialistic cooperation, be relation of socialistic coadjutant mutual benefit reflect.
[ترجمه ترگمان]انواع این هم کاری اقتصادی، شکل هم کاری سوسیالیستی، رابطه بین منافع سوسیالیستی و منافع متقابل است
[ترجمه گوگل]انواع همکاری های این اقتصاد، این شکل همکاری های سوسیالیستی است، که رابطه ی منافع متقابل طرفداران سوسیالیستی منعکس می شود


کلمات دیگر: