کلمه جو
صفحه اصلی

shill


(در مزایده و حراج و قمار و شرط بندی و شیادی و غیره - شریک فروشنده که در بین جماعت می رود و برای بالا بردن قیمت روی دست خریداران بلند می شود و یا بازار گرمی می کند)، همدست زیر جلی

انگلیسی به فارسی

(در مزایده و حراج و قمار و شرط بندی و شیادی و غیره - شریک فروشنده که در بین جماعت می‌رود و برای بالا بردن قیمت روی دست خریداران بلند می‌شود و یا بازار گرمی می‌کند ) همدست زیر جلی


(در مزایده و حراج و قمار و شرط بندی و شیادی و غیره - شریک فروشنده که در بین جماعت می‌رود و برای بالا بردن قیمت روی دست خریداران بلند می‌شود و یا بازار گرمی می‌کند ) زیرجلی همدستی کردن


شلیک کنید


انگلیسی به انگلیسی

• one who poses as a customer in order to lure other customers (in gambling houses, games of chance, etc.)

جملات نمونه

1. Boats for hire: one shilling an hour.
[ترجمه ترگمان]قایق برای کرایه: یک شیلینگ برای یک ساعت
[ترجمه گوگل]قایق برای یک شیلینگ یک ساعته

2. He gave the boys a shilling apiece.
[ترجمه ترگمان]به بچه ها هر کدام یک شیلینگ داده بود
[ترجمه گوگل]او پسرها را به یک شیلینگ داد

3. In former times, 12 pence went to a shilling.
[ترجمه ترگمان]در زمان های گذشته، ۱۲ پنس به یک شیلینگ می پرداخت
[ترجمه گوگل]در زمان های گذشته، 12 بنگاه به شیلینگ رفتند

4. Every penny was hard earned, and every shilling was kept until I had to spend it.
[ترجمه ترگمان]هر شاهی پول به دست می آمد و هر شیلینگ آن قدر نگهداری می شد که مجبور بودم آن را خرج کنم
[ترجمه گوگل]هر پنی به سختی به دست آمد و هر شیلینگ تا زمانی که مجبور بود آن را خرج کند، نگهداری می شد

5. He handed each of them a shilling.
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها یک شیلینگ به آن ها داد
[ترجمه گوگل]او هر یک از آنها شیلینگ را تحویل داد

6. He was notoriously avid for every shilling he could earn.
[ترجمه ترگمان]او مشتاق بود که هر شیلینگ پول بدست بیاورد
[ترجمه گوگل]او برای هر شیلینگ که می توانست درآمد کسب کند، آگاه بود

7. One shilling on Saturday and threepence for an evening were welcome additions to the family income.
[ترجمه ترگمان]یک شیلینگ در روز شنبه و سه پنس برای یک شب به درآمد خانواده افزوده می شد
[ترجمه گوگل]یک شیلینگ در روز شنبه و سه روز برای یک شب، به درآمد خانواده خوشامد می گوید

8. That was to show off their ten shilling macs.
[ترجمه ترگمان]این بود که ده شیلینگ آن ها را به همه نشان داد
[ترجمه گوگل]این برای نشان دادن دهانش شیلینگ بود

9. Every shilling I saved was invested in cameras and lenses.
[ترجمه ترگمان]هر shilling که من پس انداز می کردم در دوربین و لنز سرمایه گذاری شده بود
[ترجمه گوگل]هر شیلینگ که من نجات دادم در دوربین ها و لنزها سرمایه گذاری شد

10. Gerald Ford shills for corporate clients.
[ترجمه ترگمان]جرالد فورد برای مشتریان شرکتی کار می کند
[ترجمه گوگل]جرالد فورد برای مشتریان شرکت های بزرگ شلیک می کند

11. Also she knew Shill to be a toper and, when in his cups, a man of violence.
[ترجمه ترگمان]ضم نا می دانست که در آن موقع که در فنجان های خود، مردی با خشونت رفتار می کند،
[ترجمه گوگل]همچنین او می دانست که شیل به عنوان یک تپه و زمانی که در فنجان هاش، یک مرد خشونت آمیز است

12. I shill had the long hair that you like.
[ترجمه ترگمان] این shill که دوست داری دارم
[ترجمه گوگل]من شیل موی بلند داشتم که دوستش داری

13. Mary: There are shills . A shill is someone who bids up the price of their own sale.
[ترجمه ترگمان]مری: shills هست A کسی است که قیمت فروش خود را بالا می برد
[ترجمه گوگل]ماری شیله ها وجود دارد شیل کسی است که قیمت فروش خود را افزایش می دهد

14. China has our money and has shill companies buying our arms and ammo companies.
[ترجمه ترگمان]چین پول ما را دارد و شرکت هایی دارد که اسلحه و مهمات ما را خریداری می کنند
[ترجمه گوگل]چین پول ما دارد و شرکت های شیل را خریداری شرکت های اسلحه و مهمات ما می کند

15. Beck, it turns out, is a shill for Goldline International, a precious metals concern, that is paying Beck to help generate business into its coffers.
[ترجمه ترگمان]بک که معلوم می شود، یک shill برای goldline اینترنشنال، یک نگرانی فلزات گرانبها است، که به بک کمک می کند تا به تولید کسب وکار در خزانه خود کمک کند
[ترجمه گوگل]بک، به نظر می رسد، شگفت انگیز است برای Goldline بین المللی، یک نگرانی فلزات گرانبها است، که پرداخت بک برای کمک به تولید کسب و کار به خزانه خود

پیشنهاد کاربران

کسی که در نقش خریدار بسیار مشتاق برای فریب و ترغیب خریداران برای خرید کالایی یا خدمتی بازار گرمی می کندو Plant یا stooge نیز نامیده می شود.
He accused her of being a shill for the pharmaceutical industry; his fans sent her death threats

بازارگرمی کردن


کلمات دیگر: