کلمه جو
صفحه اصلی

loneliness


تنهایی، تکی، غریبی، دلتنگی، خلوت بودن بیغولگی

انگلیسی به فارسی

احساس تنهایی، تنهایی


انگلیسی به انگلیسی

• state of being solitary, being alone

مترادف و متضاد

isolation


Synonyms: alienation, aloneness, desolation, forlornness, friendlessness, heartache, lonesomeness, remoteness, seclusion, solitariness, solitude, withdrawal


جملات نمونه

1. loneliness figures quite a lot in her conversation
تنهایی در صحبت های او کاملا به چشم می خورد.

2. loneliness stares between the lines of his poetry
تنهایی در لابلای سطرهای شعر او به چشم می خورد.

3. misery and loneliness darted from her eyes
اندوه و تنهایی از چشمانش می بارید.

4. into her diary she discharged her loneliness and anger
او تنهایی و خشم خود را در دفتر خاطرات خود بروز داد.

5. a woman who was encased in her own selfmade loneliness
زنی که در تنهایی خود ساخته اش محبوس شده بود

6. He endured agonies of loneliness and misery.
[ترجمه فائزه] او عذاب تنهایی و بدبختی را تحمل کرد
[ترجمه فائزه] او رنج تنهایی و بدبختی را تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]رنج تنهائی و بیچارگی را تحمل می کرد
[ترجمه گوگل]او مضطرب از تنهایی و بدبختی را تحمل کرد

7. Some people say that loneliness is shameful, but fashion is a means of resistance alone, this is fashion realm.
[ترجمه ترگمان]برخی مردم می گویند که تنهایی شرم آور است، اما مد وسیله ای برای مقاومت تنها است، این قلمرو مد است
[ترجمه گوگل]بعضی ها می گویند که تنهایی شرم آور است، اما مد به تنهایی ابزار مقاومت است، این حالت مد است

8. I miss you not because of my loneliness but I do feel lonely when I miss you. Only when I miss you deeply I feel so lonely.
[ترجمه ترگمان]دلم برای تو تنگ می شود نه به خاطر تنهایی من، اما وقتی دلم برایت تنگ می شود احساس تنهایی می کنم فقط وقتی دلم برات تنگ میشه خیلی احساس تنهایی می کنم
[ترجمه گوگل]من به خاطر تنهایی من دلم برایت تنگ شده است، اما هنگامی که به تو دلتنگم، احساس تنهایی می کنم فقط وقتی که من به شدت از دست شما احساس می کنم خیلی تنهایی

9. You know my loneliness is only kept for you, my sweet songs areonly sung for you.
[ترجمه ترگمان]می دانید که تنهایی من فقط برای شما نگهداری می شود، آهنگ های شیرین من برای شما آواز می خوانند
[ترجمه گوگل]شما می دانید تنهایی من تنها برای شما نگهداری می شود، آهنگ های شیرین من فقط برای شما خوانده می شود

10. i miss you not because of my loneliness but i do feel lonely when i miss you. only when i miss you deeply i feel so lonely.
[ترجمه ترگمان]دلم برات تنگ شده نه به خاطر تنهایی، اما وقتی دلم برات تنگ میشه احساس تنهایی می کنم فقط وقتی دلم برات تنگ میشه خیلی احساس تنهایی می کنم
[ترجمه گوگل]من به خاطر تنهایی من از دستم بر نمی آید، اما زمانی که از دست شما احساس تنهایی می کنم فقط وقتی که من به شدت از دست شما احساس می کنم به تنهایی

11. Joining a club can be a therapy for loneliness.
[ترجمه ترگمان]پیوستن به یک باشگاه می تواند درمانی برای تنهایی باشد
[ترجمه گوگل]پیوستن به یک باشگاه می تواند یک درمان برای تنهایی باشد

12. Music seemed to quiet her anxiety and loneliness.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که صدای موسیقی سکوت و تنهایی او را خاموش می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید موسیقی به اضطراب و تنهایی او خیره شد

13. His fears of loneliness lay at the very root of his inability to leave.
[ترجمه ترگمان]نگرانی او از تنهایی در ریشه inability بود که نمی توانست از آن خارج شود
[ترجمه گوگل]ترس خود را از تنهایی در ریشه بسیاری از ناتوانی خود را به ترک غیر روحانی

14. Throughout her life she was dogged by loneliness.
[ترجمه ترگمان]سراسر زندگی اش با تنهایی او را خسته کرده بود
[ترجمه گوگل]در طول زندگی او توسط تنهایی سرسخت شد

15. The feeling of loneliness suddenly overwhelmed him.
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس تنهایی او را در بر گرفت
[ترجمه گوگل]احساس تنهایی ناگهان او را غرق کرد

16. Loneliness is a disease of our urban communities.
[ترجمه ترگمان]تنهایی، بیماری جوامع شهری ماست
[ترجمه گوگل]تنهایی یک بیماری از جوامع شهری است

پیشنهاد کاربران

Loneliness with your husband with your mother
تنهایی خودت با شوهرت با مادر شوهرت

You said this poem alone sultan

تنهایی راحتترم

تنهایی - بی کسی

Aloneness

تنهایی

loneliness ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: احساس تنهایی
تعریف: احساس ناخوشایند عاطفی یا شناختی ناشی از بی کسی


کلمات دیگر: