کلمه جو
صفحه اصلی

bent on

انگلیسی به فارسی

خم شده


انگلیسی به انگلیسی

• adamant on -, determined to -, resolute about -

جملات نمونه

1. The worker is fully bent on the project.
[ترجمه سارا راد] کارگر بطور کامل عزم انجام پروژه را دارد.
[ترجمه ترگمان]کارگر کاملا روی پروژه خم شده است
[ترجمه گوگل]کارگر به طور کامل بر روی پروژه خم شده است

2. He was bent on getting married as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]می خواست هرچه زودتر ازدواج کند
[ترجمه گوگل]او در اسرع وقت ازدواج کرد

3. They seemed bent on destroying his career.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که روی خراب کردن حرفه او خم شده اند
[ترجمه گوگل]آنها به نظر می رسید به از بین بردن حرفه خود را

4. She seems bent on making life difficult for me.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد برای من زندگی کردن رو خیلی سخت کرده
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد برای ساختن زندگی برای من دشوار است

5. He has been bent on becoming a lawyer for a long time.
[ترجمه ترگمان]برای مدت زیادی روی وکیل شدن خم شده
[ترجمه گوگل]او برای مدت طولانی برای تبدیل شدن به یک وکیل شده است

6. Jack seems bent on becoming a doctor.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد جک میخواد دکتر بشه
[ترجمه گوگل]جک به نظر می رسد برای تبدیل شدن به یک دکتر است

7. He is bent on winning at all costs.
[ترجمه ترگمان]او مصمم است که به هر قیمتی برنده شود
[ترجمه گوگل]او در تمام هزینه ها برنده است

8. He stormed out, eyes blazing, bent on vengeance.
[ترجمه ترگمان]او با خشم و غضب از اتاق بیرون رفت و چشمانش برق زد و روی انتقام خم شد
[ترجمه گوگل]او طوفانی کرد، چشمان درخشید، خشمگین شد

9. They were bent on an early start the next day.
[ترجمه ترگمان]روز بعد خیلی زود راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها روز اول زود خسته شدند

10. Rudi seems bent on finding a new job.
[ترجمه ترگمان]به نظر میرسه \"Rudi\" روی پیدا کردن یه شغل جدید خم شده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رودی به دنبال یافتن یک شغل جدید است

11. He's bent on suicide.
[ترجمه ترگمان]اون روی خودکشی خم شده
[ترجمه گوگل]او خودکشی کرده است

12. He was bent on success.
[ترجمه ترگمان]روی موفقیت خم شده بود
[ترجمه گوگل]او برای موفقیت تلاش کرد

13. Middle Eastern fundamentalist group bent on world domination and various other evil deeds.
[ترجمه ترگمان]گروه بنیادگرای خاور میانه ای بر سلطه جهانی و اعمال شرورانه متعدد دیگر خم شده اند
[ترجمه گوگل]گروه بنیادگرایان خاورمیانه بر سلطه بر جهان و سایر اعمال شرور خشمگین است

14. They are bent on reassembling the Russian empire.
[ترجمه ترگمان]اونا میخوان امپراطوری روسیه رو دوباره متحد کنن
[ترجمه گوگل]آنها برای تجمع امپراتوری روسیه خم شده اند

15. All eyes were bent on me.
[ترجمه ترگمان]همه چشم ها روی من خم شده بودند
[ترجمه گوگل]تمام چشمها به من خم شد

پیشنهاد کاربران

بسیار مصمم بودن، قصد داشتن، تصمیم داشتن، درنظر داشتن

عزم کردن/داشتن، آهنگ کردن، راسخ بودن ( بر انجام کاری )

مصمم، راسخ،
Determined, resolved
a woman bent on destroying the mobster who murdered her father.


کلمات دیگر: