کلمه جو
صفحه اصلی

borough


معنی : قصبه، بخش، دهکده
معانی دیگر : (در برخی ایالت های امریکا) شهری که در کنار شهر بزرگتری قرار دارد ولی از خود شهردار و انجمن شهر دارد، شهرک مستقل از شهر، (در ایالت آلاسکا) بخش (که کوچکترین واحد دولت محلی است)، (ایالت نیویورک) هر یک از پنج بخش شهر نیویورک، امر، انگلیس شهریاقصبه ای که وکیل به مجلس بفرستد یاانجمن شهرداری داشته باشد

انگلیسی به فارسی

(آمریکا) قصبه، دهکده، بخش، (انگلیس) شهر یا قصبه‌ای که وکیل به مجلس بفرستد یا انجمن شهرداری داشته باشد


روستا، قصبه، بخش، دهکده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an incorporated town in certain states in the United States.

(2) تعریف: one of the administrative divisions of New York City.

• self-governing city; quarter, section
a borough is a town, or a district within a large town, which has its own council.

مترادف و متضاد

قصبه (اسم)
borough, town, parish, village, hamlet, burgh

بخش (اسم)
section, party, region, leg, part, share, portion, sect, lot, division, fate, distribution, precinct, segment, canton, branch, member, zone, district, subregion, department, item, piece, heritage, quarter, borough, parish, sector, parcel, commune, county, riding, moiety, installment, squadron, wing of building

دهکده (اسم)
stead, borough, village, hamlet, dene, dorp

incorporated municipality smaller than a city


Synonyms: precinct, ward, district, community


جملات نمونه

1. Cheques should be made payable to Brighton Borough Council.
[ترجمه ترگمان]قابل پرداخت است که قابل پرداخت به شورای Borough تن باشد
[ترجمه گوگل]چک باید به شورای شهر برایتون پرداخت شود

2. The borough is twinned with Kasel in Germany.
[ترجمه ترگمان]این منطقه در شهر Kasel آلمان قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شهر با کاسل در آلمان دوخته شده است

3. More than 70% of jobs in the borough are in service industries, ranging from hotels to banking.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۷۰ درصد مشاغل در این بخش در صنایع خدماتی، از هتل ها گرفته تا بانک ها می باشند
[ترجمه گوگل]بیش از 70 درصد از مشاغل در این منطقه در صنایع خدماتی شامل هتل ها به بانک ها می باشد

4. There are factories scattered throughout the borough.
[ترجمه ترگمان]کارخانه های زیادی در منطقه پراکنده شده اند
[ترجمه گوگل]کارخانه های پراکنده در سراسر منطقه وجود دارد

5. Simply ask your borough council planning department, who will be able to advise you.
[ترجمه ترگمان]به سادگی از بخش برنامه ریزی شورای محله خود بپرسید که چه کسی می تواند به شما مشاوره دهد
[ترجمه گوگل]به سادگی از اداره برنامه ریزی شورای شهر خود بخواهید که بتواند به شما توصیه کند

6. Sixty years later Camberwell was a metropolitan borough whose population had multiplied more than six fold to 2533
[ترجمه ترگمان]شصت سال بعد، Camberwell یک منطقه شهری بود که جمعیت آن بیش از شش برابر شده بود
[ترجمه گوگل]شصت سال بعد کامبرول شهرک شهری بود که جمعیت آن بیش از شش برابر به 2533 افزایش یافته است

7. Councillors agreed with the recommendation by Darlington Borough Council not to have special exemptions for disabled drivers.
[ترجمه ترگمان]Councillors با توصیه شورای بروگ موافق به داشتن معافیت ویژه برای رانندگان معلول به توافق رسید
[ترجمه گوگل]مشاورین با توصیه شورای Darlington Borough موافقت کردند که معافیت های خاصی برای رانندگان معلول نداشته باشند

8. Darlington borough council is to be approached for a donation.
[ترجمه ترگمان]تی تی تی تی تی
[ترجمه گوگل]شورای شهر Darlington برای کمک مالی در نظر گرفته شده است

9. These boroughs, like the London borough of Newham, are weighed down with more than their fair share of problems.
[ترجمه ترگمان]این باروها، مانند بخش لندن of، با بیش از سهم عادلانه خود از مشکلات سنگینی می کنند
[ترجمه گوگل]این شهرک ها، مانند شهر لندن، نیوهم، با بیش از سهم عادلانه خود از مشکلات، مقابله می کنند

10. The borough council has drawn up the programme in a bid to highlight the benefits of a healthy lifestyle.
[ترجمه ترگمان]شورای منطقه ای این برنامه را در تلاش برای برجسته کردن فواید یک شیوه زندگی سالم تدوین کرده است
[ترجمه گوگل]شورای روستا این برنامه را به منظور ایجاد مزایای یک شیوه زندگی سالم، برنامه ریزی کرده است

11. District and borough councils will become wholly responsible for cleaning all roads except motorways.
[ترجمه ترگمان]شوراهای منطقه ای و ناحیه ای بطور کامل مسئول تمیز کردن همه جاده ها به جز جاده ها هستند
[ترجمه گوگل]شوراهای ناحیه ای و ایالتی به طور کامل مسئول تمیز کردن تمام جاده ها به جز بزرگراه ها خواهند بود

12. The police piled into the borough all through the day.
[ترجمه ترگمان]پلیس تمام روز را در این حوزه جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]پلیس در تمام طول روز به محل حادثه رفته است

13. She's on the borough council.
[ترجمه ترگمان]او در شورای شهرداری است
[ترجمه گوگل]او در شورای شهر است

14. She was elected to borough council in 198
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۸ به عضویت شورای منطقه درآمد
[ترجمه گوگل]او در 198 سال به شورای شهر انتخاب شد

15. Members also agreed to ask Darlington Borough Council to plant some more bulbs on the village green.
[ترجمه ترگمان]اعضا همچنین توافق کردند که از شورای Darlington Darlington درخواست کنند تا برخی از لامپ های سبز را در روستای سبز بکارند
[ترجمه گوگل]اعضا نیز موافقت کردند که از شورای Darlington Borough شورای محلی برای پرورش برخی لامپهای بیشتر در روستای سبز استفاده کنند


کلمات دیگر: