کلمه جو
صفحه اصلی

collarbone


معنی : چنبر، ترقوه
معانی دیگر : رجوع شود به: clavicle، clavicle : تش، ترقوه

انگلیسی به فارسی

( clavicle =) (کالبدشناسی) ترقوه، چنبر


کلسترول، ترقوه، چنبر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: either of two bones joining the breastbone and the shoulder blades; clavicle.

• clavicle, one of two slender bones forming the anterior part of the shoulder (anatomy)
your collarbone is one of the two long bones which run from the base of your neck to your shoulder.
bone located in the top of the shoulder extending outward from the neck

مترادف و متضاد

چنبر (اسم)
loop, circle, ring, hoop, tore, collarbone, clavicle

ترقوه (اسم)
collarbone, clavicle

جملات نمونه

1. Harold had a broken collarbone.
[ترجمه ترگمان]هارولد استخوان ترقوه شکسته اش کرده بود
[ترجمه گوگل]هارولد یک خرچنگ شکسته داشت

2. As time passed, the collarbone also shrank in size, hinting at the development of a free-swinging shoulder.
[ترجمه ترگمان]زمانی که زمان سپری شد، ترقوه، به اندازه قد خود را کشید و به توسعه یک شانه خالی دست اشاره کرد
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، گردن نیز در اندازه کاهش یافت، با اشاره به توسعه یک شانه آزاد نوسانی

3. My son Nayib broke his collarbone and Emilio broke a rib and dislocated his shoulder.
[ترجمه ترگمان]پسر من، استخوان ترقوه ش رو شکسته و \"امیلیو\" یه دنده رو شکسته و شونه اش رو دررفته
[ترجمه گوگل]پسرش نایب خرچنگ خود را شکست و امیلیو یک رباط را شکست و شانه اش را برچید

4. His collarbone ached, and he dug at it with his good arm, massaging the stiffness with his fingers.
[ترجمه ترگمان]استخوان ترقوه او درد گرفت و با دست سالمش به آن چسبید و محکم آن را ماساژ داد
[ترجمه گوگل]ستون فقرات او صدمه دیده است، و او با بازوی خوب خود را بکشید، با انگشتانش سفتی را ماساژ داد

5. She massaged her collarbone gingerly and tried to calm her ragged breathing.
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط استخوان رانش را ماساژ داد و سعی کرد نفس ragged را آرام کند
[ترجمه گوگل]او دست و پا چلفتی خود را مرتب کرد و تلاش کرد تا تنفس نفس خود را آرام کند

6. It includes the skull, vertebral column, collarbone, shoulder Blades, rib cage, pelvic girdle and the Bones of the hands, arms, feet, and legs.
[ترجمه ترگمان]جمجمه شامل جمجمه، ستون فقرات، استخوان ترقوه، استخوان کتف، قفسه سینه، کمربند لگن و استخوان های دست، بازوها، پاها و پاها می شود
[ترجمه گوگل]این شامل جمجمه، ستون مهره، گردن، تیغه شانه، قفسه سینه، کمربند لگن و استخوان دست، بازوی، پا و پاها است

7. This explains the fractured skull and collarbone.
[ترجمه ترگمان]این مساله جمجمه شکسته و استخوان ترقوه شکسته اش را توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]این توضیح می دهد که جمجمه و خرچنگ شکست خورده

8. The site, located near the neck or collarbone, is kept covered with a dressing.
[ترجمه ترگمان]این محل که نزدیک گردن یا استخوان ترقوه قرار دارد، با یک پانسمان پوشانده شده است
[ترجمه گوگل]سایت، در نزدیکی گردن یا گردن قرار دارد، با یک پانسمان پوشانده شده است

9. Only one finger fits between baby's collarbone and the harness strap?
[ترجمه ترگمان]فقط یک انگشت بین استخوان ترقوه و تسمه یراق است؟
[ترجمه گوگل]فقط یک انگشت بین کلاولک نوزاد و بند مهار متناسب است؟

10. Miss Davies: Yes, it's just near my collarbone.
[ترجمه ترگمان]بله، درست نزدیک استخوان ترقوه ام
[ترجمه گوگل]خانم دیویز بله، درست در نزدیکی کلسترول من است

11. The author pointed out indwelling intravenous ducts under collarbone ensured smooth performance of marrow transplantation.
[ترجمه ترگمان]نویسنده خاطر نشان ساخت که مجاری وریدی تحت استخوان ترقوه، عملکرد هموار پیوند مغز استخوان را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]نویسنده به این موضوع اشاره کرد که مجاری داخل وریدی در زیر کلسترول، عملکرد صاف پیوند مغز را تأمین می کند

12. This scene always feeling like Jiaoren prominent collarbone, fugue in four of the last fold.
[ترجمه ترگمان]این صحنه همیشه مثل Jiaoren استخوان ترقوه برجسته در چهار برابر آخرین حلقه بود
[ترجمه گوگل]این صحنه همواره مانند جیورن برجستگی کلفت، فوگ در چهار برابر آخرین بار احساس می شود

13. Thing is, they need to fall below your collarbone; otherwise the waves or curls will spring up and pouf.
[ترجمه ترگمان]مساله این است که آن ها باید پایین تر از استخوان ترقوه شما قرار بگیرند؛ در غیر این صورت امواج و یا حلقه های مویش به بالا و پایین خواهند رسید
[ترجمه گوگل]چیزی است که، آنها باید زیر خرچنگ خود قرار بگیرند؛ در غیر این صورت امواج و فرها بهار و پاف می شوند

14. My wife, meanwhile, was in the next cubicle with a fractured sternum and collarbone.
[ترجمه ترگمان]در این میان، زن من در اتاقک مجاور با استخوان جناغ و استخوان ترقوه بود
[ترجمه گوگل]همسر من، در عین حال، در مکعب بعدی با یک شکم سینه و کلسترول بود

15. I had never seen that one before either, nor the one I suddenly discovered on my collarbone.
[ترجمه ترگمان]هرگز آن را ندیده بودم، نه آن کسی که ناگهان روی استخوان ترقوه ام کشف کردم
[ترجمه گوگل]من هرگز آن را قبل از هرگز دیده ام، و نه یکی که من ناگهان بر روی گردن من کشف شد

پیشنهاد کاربران

استخوان ترقوه

استخوان ترقوه
استخوانی بلندی که از کردن تا شانه ادامه داره


کلمات دیگر: