کلمه جو
صفحه اصلی

bouillon


معنی : ابگوشت
معانی دیگر : آبگوشت رقیق (معمولا از گوشت گاو)، بویون

انگلیسی به فارسی

آبگوشت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a thin, usu. clear broth, or the stock for making such a broth.
مشابه: liquor, stock

• clear soup broth (usually made from beef)

مترادف و متضاد

ابگوشت (اسم)
bouillon, broth, sop, gravy, soup

جملات نمونه

1. Thus the theocratic ideal of Godefroy de Bouillon would have found fulfilment.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب کمال مطلوب of دو Bouillon را به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، آرمان گئوتفری د بویلون، تئوتکاترا را تحقق بخشید

2. Today he would drink strong bouillon and extra coffee as boosters.
[ترجمه ترگمان]امروز او would قوی و قهوه اضافه را به عنوان تقویت کننده ها می نوشید
[ترجمه گوگل]امروز او بویلون قوی و قهوه اضافی را به عنوان تقویت کننده ها می نوشید

3. I began with what the menu described as bouillon.
[ترجمه ترگمان]من با چیزی که منو منو bouillon توصیف کرده بودم شروع کردم
[ترجمه گوگل]من با آنچه که منو به عنوان بویلون توصیف کرد شروع کردم

4. Add water and bouillon. Cover and simmer 10 minutes.
[ترجمه ترگمان]آب و آب اضافه کنید ۱۰ دقیقه صبر کنید و بجوشانید
[ترجمه گوگل]آب و بویلون را اضافه کنید بگذارید و 10 دقیقه بجوشانید

5. She ladled a little of the court bouillon over the fat bits of mackerel.
[ترجمه ترگمان]او مقداری از آبگوشت را با ظرف ماهی خالدار آبی کرد
[ترجمه گوگل]او کمی از بویلون دادگاه را بر روی بیت های چربی ماهی خال مخلوط کرد

6. Dishes of bouillon were brought in hot and hot.
[ترجمه ترگمان]Dishes از bouillon داغ و داغ آوردند
[ترجمه گوگل]غذاهای بویلون در داغ و گرم آورده شد

7. AD 1099 crusader Godfrey of Bouillon took the city from Moslems.
[ترجمه ترگمان]بعد از میلاد مسیح crusader Godfrey of شهر را از مسلمانان گرفت
[ترجمه گوگل]خداحافیه بویلون، قرون وسطی 1099 میلادی، شهر را از مسلمانان برداشت

8. The production technique of high calcium pigeon bouillon powder was introduced. Complete technological processes weredescribedwith important technical parameters and date.
[ترجمه ترگمان]روش تولید پودر pigeon با کلسیم بالا معرفی شد فرآیندهای تکنولوژیکی کامل شامل پارامترهای فنی مهم و تاریخ هستند
[ترجمه گوگل]روش تولید پودر بویلون کبوتر کلسیم معرفی شد فرآیندهای تکنولوژیکی کامل با پارامترهای مهم فنی و تاریخی ارائه شده است

9. Add lentils, chicken bouillon and water to the skillet.
[ترجمه ترگمان]عدس، مرغ bouillon و آب را به ماهی تابه اضافه کنید
[ترجمه گوگل]عدس، بوقلمون مرغ و آب را به اسکلت اضافه کنید

10. Among many French soup, the bouillon, French onion soup, vegetable, butter soup and chowder are the most famous ones.
[ترجمه ترگمان]در میان بسیاری از سوپ فرانسوی، سوپ پیاز، سوپ پیاز، سبزیجات، سوپ کره و آبگوشت بسیار مشهور هستند
[ترجمه گوگل]در میان بسیاری از سوپ فرانسوی، بویلون، سوپ پیاز فرانسوی، سبزی، سوپ کره و کلوچه معروفترین آنها هستند

11. The cup of bouillon served by the stewards was welcomed by those who had been chilled by the cold ocean breezes.
[ترجمه ترگمان]فنجان of که توسط the پذیرایی می شد مورد استقبال کسانی قرار گرفت که از نسیم خنک اقیانوس منجمد شده بودند
[ترجمه گوگل]فنجان بویلون که توسط ستون ها خدمت می کرد توسط افرادی که از طرف ارتفاعات سرد اقیانوس سرد شده بودند، استقبال می شد

12. He christened it Bathykorus bouilloni, a tribute to the late marine scientist Jean Bouillon, but many have noticed its striking resemblance to the former Anakin Skywalker.
[ترجمه ترگمان]او نامش را \"Jean bouilloni\" نامید، اما بسیاری متوجه شباهت قابل توجه آن به the Anakin سابق شدند
[ترجمه گوگل]او Bouykorus bouilloni را تعمید داد، ادای احترام به دانشمند دریایی ژان Bouillon، اما بسیاری از آن را به چشم انداز قابل توجهی به آناکین Skywalker سابق متوجه شده است

13. He treated himself to a cup of bouillon from a restaurant nearby .
[ترجمه ترگمان]او خودش را با یک فنجان چای خوری از یک رستوران در آن نزدیکی درمان کرد
[ترجمه گوگل]او خود را به یک فنجان بویلون از یک رستوران در نزدیکی خود درمان کرد

14. Remove the shower head and place a chicken bouillon cube in it, then put the head back on.
[ترجمه ترگمان]سر دوش را بردارید و یک تکه کاغذ bouillon در آن قرار دهید، سپس سرش را بر روی آن قرار دهید
[ترجمه گوگل]سر دوش را بردارید و یک مکعب بویلون مرغ را در آن قرار دهید، سپس سر را به عقب بر گردانید

پیشنهاد کاربران

bouillon ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: پایۀ سوپ
تعریف: آب صاف نشدۀ حاصل از جوشاندن گوشت مرغ یا گوشت گاو


کلمات دیگر: