کلمه جو
صفحه اصلی

collogue


معنی : چاپلوسی کردن، موافقت دروغی کردن، توطئه چیدن، محرمانه گفتگو کردن
معانی دیگر : (محرمانه) مشاوره کردن، (خودمانی) صحبت کردن، (خودمانی) رایزنی کردن

انگلیسی به فارسی

(محرمانه) مشاوره کردن، (خودمانی) صحبت کردن، (خودمانی) رایزنی کردن


(گویش‌های محلی) تبانی کردن، دسیسه چیدن


کلوچه، چاپلوسی کردن، موافقت دروغی کردن، توطئه چیدن، محرمانه گفتگو کردن


انگلیسی به انگلیسی

• plot mischief; conspire; confer secretly

مترادف و متضاد

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle

موافقت دروغی کردن (فعل)
collogue

توطئه چیدن (فعل)
collogue, collude, intrigue, scheme, plot

محرمانه گفتگو کردن (فعل)
collogue


کلمات دیگر: