کلمه جو
صفحه اصلی

coastward


معنی : بطرف ساحل، در امتداد ساحل
معانی دیگر : به سوی ساحل، کران سوی (coastwards هم می نویسند)

انگلیسی به فارسی

به‌طرف ساحل، در امتداد ساحل


ساحل، بطرف ساحل، در امتداد ساحل


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: toward the coast.
صفت ( adjective )
مشتقات: coastwards (adv.)
• : تعریف: moving or directed toward the coast.

• toward the coast

مترادف و متضاد

بطرف ساحل (قید)
ashore, coastward, in-shore

در امتداد ساحل (قید)
coastward


کلمات دیگر: