کج نهاده، بالازده
cocked
کج نهاده، بالازده
انگلیسی به فارسی
cocked، کج نهادن، یک وری کردن، بالا بردن، گوش ها را تیز و راست کردن
انگلیسی به انگلیسی
• tilted or slanted to one side
جملات نمونه
1. he cocked his gun and hid behind the tree
چخماق هفت تیر را کشید و پشت درخت پنهان شد.
2. the boxer cocked his fist
مشت زن (به منظور ضربه زدن) مشت خود را به عقب برد.
3. the dog cocked his ears
سگ گوش هایش را تیز کرد (بر افراشت).
4. the passer cocked his arm to throw the ball
پاس دهنده دست خود را به منظور پرتاب توپ به عقب برد.
5. his head was cocked to one side
سرش به یک سو خم بود.
6. knock into a cocked hat
(خودمانی) کاملا خراب کردن،کاملا صدمه زدن
7. this beats that into a cocked hat
(انگلیس - خودمانی) این از آن خیلی بهتر است
8. David cocked up the arrangements and we ended up missing the reception.
[ترجمه ترگمان]دیوید ترتیب برنامه را داد و ما پایان مراسم را از دست دادیم
[ترجمه گوگل]دیوید ترتیب داد و فریاد زد که ما پذیرفتیم
[ترجمه گوگل]دیوید ترتیب داد و فریاد زد که ما پذیرفتیم
9. The dog cocked its leg by every tree on our route .
[ترجمه ترگمان]سگ پایش را روی هر درختی که در مسیر ما قرار داشت بالا گرفت
[ترجمه گوگل]سگ با هر درختی که در مسیر ما قرار دارد، پای خود را می کشد
[ترجمه گوگل]سگ با هر درختی که در مسیر ما قرار دارد، پای خود را می کشد
10. He cocked an inquisitive eyebrow at her.
[ترجمه ترگمان]او یک ابرویش را بالا برد
[ترجمه گوگل]او یک کتک عاقلانه در او داشت
[ترجمه گوگل]او یک کتک عاقلانه در او داشت
11. The dog cocked its leg against a tree.
[ترجمه ترگمان]سگ پایش را به درختی تکیه داد
[ترجمه گوگل]سگ در برابر یک درخت ایستاد
[ترجمه گوگل]سگ در برابر یک درخت ایستاد
12. The barkeeper cold - cocked the drunk from behind and the bouncer carried him out.
[ترجمه ترگمان]متصدی بار مشروب را از پشت سرش بیرون کرد و نگهبان او را بیرون برد
[ترجمه گوگل]سردبیر سرد - مستی از پشت عقب رانده شد و او را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]سردبیر سرد - مستی از پشت عقب رانده شد و او را بیرون کشید
13. Tories cocked a snook at their prime minister over this legislation.
[ترجمه ترگمان]توری ها در صدر این قانون، snook را به نخست وزیری خود تسلیم کردند
[ترجمه گوگل]توری ها در برابر این قانون به نخست وزیری خود خندیدند
[ترجمه گوگل]توری ها در برابر این قانون به نخست وزیری خود خندیدند
14. His secretary cocked up his travelling schedule and he's furious about it.
[ترجمه ترگمان]منشی برنامه سفر او را بالا گرفت و او از این موضوع عصبانی شد
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه او برنامه سفر خود را به حال خود رها کرد و در مورد آن خشمگین است
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه او برنامه سفر خود را به حال خود رها کرد و در مورد آن خشمگین است
15. The bird cocked its head to/on one side.
[ترجمه ترگمان]پرنده سرش را به طرفی خم کرد
[ترجمه گوگل]پرنده سر خود را به / از یک طرف خم می کند
[ترجمه گوگل]پرنده سر خود را به / از یک طرف خم می کند
16. He cocked his rifle and took aim.
[ترجمه ترگمان]تفنگش را بالا گرفت و نشانه گرفت
[ترجمه گوگل]او اسلحه خود را خم کرد و هدف را گرفت
[ترجمه گوگل]او اسلحه خود را خم کرد و هدف را گرفت
پیشنهاد کاربران
کج، یه وری،
Not straight or level, tilted
He looked at him, head cocked
Her head was cocked at a strenuous angle
Not straight or level, tilted
He looked at him, head cocked
Her head was cocked at a strenuous angle
کلمات دیگر: