1. The Gulf states include Iran, Iraq, Saudi Arabia, Kuwait, Bahrain, Oman, Qatar, and the United Arab Emirates.
[ترجمه ترگمان]کشورهای خلیج فارس شامل ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت، بحرین، عمان، قطر و امارات متحده عربی می باشند
[ترجمه گوگل]کشورهای خلیج عبارتند از ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت، بحرین، عمان، قطر و امارات متحده عربی
2. Do you think the Arab countries will come to terms with Israel one day?
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که کشورهای عربی یک روز با اسرائیل ارتباط برقرار خواهند کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید که کشورهای عربی روز به روز با اسرائیل خواهند بود؟
3. The merchants of Arab are doing their things all of the world.
[ترجمه ترگمان]بازرگانان عرب کاره ای خود را در سراسر جهان انجام می دهند
[ترجمه گوگل]بازرگانان عرب همه چیز دنیا را انجام می دهند
4. The Arab countries include Iraq, Saudi Arabia, Syria and Egypt.
[ترجمه ترگمان]کشورهای عربی شامل عراق، عربستان سعودی، سوریه و مصر هستند
[ترجمه گوگل]کشورهای عربی عبارتند از عراق، عربستان سعودی، سوریه و مصر
5. The conflict fostered solidarity among Arab oil states.
[ترجمه ترگمان]این درگیری اتحاد بین کشورهای نفت خیز عربی را تقویت کرد
[ترجمه گوگل]این درگیری موجب همبستگی میان کشورهای نفتی عرب شد
6. Athens had strong ties to the Arab world.
[ترجمه ترگمان]آتن روابط مستحکمی با جهان عرب داشت
[ترجمه گوگل]آتن پیوندهای قوی با جهان عرب داشت
7. Mr Hurd was speaking to Arab journalists in London on the eve of his visit to Jordan and Saudi Arabia.
[ترجمه ترگمان]آقای هرد در شب قبل از دیدارش از آردن و عربستان سعودی با روزنامه نگاران عرب در لندن صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]آقای هرد در آستانه سفر به اردن و عربستان سعودی با روزنامه نگاران عرب در لندن صحبت می کرد
8. The book covers the entire span of Arab history.
[ترجمه ترگمان]این کتاب تمام طول تاریخ عرب را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این کتاب تمام دوران تاریخ عرب را پوشش می دهد
9. The Arab nations agreed to meet in Baghdad.
[ترجمه ترگمان]کشورهای عربی توافق کردند که در بغداد ملاقات کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای عربی با هم در بغداد دیدار کردند
10. It's a story about an Arab in the desert.
[ترجمه ترگمان]این داستانی است درباره یک عرب در بیابان
[ترجمه گوگل]این یک داستان در مورد یک عرب در صحرا است
11. The talks were attended by observers from eight Arab countries and Israel.
[ترجمه ترگمان]ناظران هشت کشور عرب و اسرائیل در این مذاکرات حضور داشتند
[ترجمه گوگل]در این مذاکرات، ناظران از هشت کشور عربی و اسرائیل حضور داشتند
12. Heads of state from all over the Arab world gathered for the conference.
[ترجمه ترگمان]سران کشورها از سراسر جهان عرب برای کنفرانس جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]سران دولت از سراسر جهان عرب برای کنفرانس جمع شدند
13. The predominant opinion voiced by Detroit's Arab population seems to be one of frustration.
[ترجمه ترگمان]نظر غالب جمعیت عرب دیترویت به نظر می رسد یکی از نا امیدی باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که نظر غالب در مورد جمعیت عرب دیترویت یکی از سرخوردگی هاست
14. The Arab live on the Arabian Peninsula.
[ترجمه ترگمان]اعراب در شبه جزیره عربستان زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]عرب در شبه جزیره عرب زندگی می کند