کلمه جو
صفحه اصلی

appreciably


معنی : خیلی

انگلیسی به فارسی

قابل توجه، خیلی


انگلیسی به انگلیسی

• considerably, markedly

مترادف و متضاد

خیلی (قید)
a great deal, very, many, much, extremely, far, extra, lot, crazy, ghastly, appreciably, jolly, considerably, damnably, highly, much more

جملات نمونه

1. The index adds appreciably to the usefulness of the book.
[ترجمه ترگمان]این شاخص به میزان محسوسی در سودمندی کتاب می افزاید
[ترجمه گوگل]این شاخص به میزان قابل توجهی به سود کتاب افزوده است

2. Her health has improved appreciably since she changed her treatment.
[ترجمه ترگمان]از زمانی که او رفتار خود را تغییر داد، سلامتی وی به میزان چشمگیری بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]سلامت او از زمان درمان او تغییر کرده است

3. The risk of infection is appreciably higher among children.
[ترجمه ترگمان]خطر ابتلا به عفونت در میان کودکان به میزان محسوسی بالاتر است
[ترجمه گوگل]خطر ابتلا به عفونت در بین کودکان بسیار بالاتر است

4. The two plans are not appreciably different.
[ترجمه ترگمان]این دو برنامه به طور محسوسی متفاوت نیستند
[ترجمه گوگل]دو طرح متفاوت نیستند

5. After eating, although intraluminal pressure does not increase appreciably, the number of high amplitude propagating contractions increases.
[ترجمه ترگمان]پس از خوردن، اگر چه فشار intraluminal به طور محسوسی افزایش نمی یابد، تعداد بالا از رشد contractions افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]پس از خوردن غذا، اگر چه فشار داخل دریایی به میزان قابل ملاحظه ای افزایش نمی یابد، تعداد انقباض های گسترش دامنه بالا افزایش می یابد

6. Canals were appreciably slower and the advantage of improved roads actually increased in this respect.
[ترجمه ترگمان]به طور محسوسی آهسته تر بوده و مزیت جاده های بهبود یافته در این رابطه افزایش پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]کانال ها به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافته و مزایای جاده های بهبود یافته در این راستا افزایش یافته است

7. That time has been shown to be appreciably later than the original formation of the rock for metamorphic and plutonic rocks.
[ترجمه ترگمان]این بار به طور محسوسی بعد از تشکیل اولیه سنگ برای metamorphic و سنگ های plutonic نشان داده شد
[ترجمه گوگل]آن زمان نشان داده شده است که به طور قابل ملاحظه ای بعد از تشکیل اولیه سنگ برای سنگ های دگرگونی و سنگین

8. Jupiter is therefore appreciably flattened, though this is not surprising in view of its rapid axial rotation.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مشتری به طور محسوسی مسطح شده است، با این حال از نظر چرخش محوری سریع آن شگفت انگیز نیست
[ترجمه گوگل]بنابراین مشتری به طور قابل توجهی مسطح است، هرچند که از نظر چرخش محوری سریع آن تعجببرانگیز نیست

9. He's looking appreciably thinner.
[ترجمه ترگمان]به طرز محسوسی لاغرتر به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او به طرز چشمگیری نازک تر نگاه می کند

10. The proof of a spirit will not appreciably affect BAC.
[ترجمه ترگمان]اثبات یک روح به طور محسوسی بر BAC اثر نمی گذارد
[ترجمه گوگل]اثبات روح به طور قابل توجهی بر BAC تاثیر نمی گذارد

11. The limit occurs when the ordinate deviates appreciably from unity.
[ترجمه ترگمان]این حد زمانی رخ می دهد که هماهنگی به طور محسوسی از اتحاد منحرف شود
[ترجمه گوگل]این حد زمانی اتفاق می افتد که ordinate به طور قابل توجهی از وحدت انحراف یابد

12. Viewed in profile, the brow appears not appreciably higher than the back - skull.
[ترجمه ترگمان]Viewed در نیم رخ، به نظر می رسد که از پشت جمجمه کاملا مشخص نشده باشد
[ترجمه گوگل]در مشخصات مشاهده شده، جسد به نظر نمی رسد به طور قابل توجهی بالاتر از جمجمه است

13. He sniffed the green tea in the cup appreciably.
[ترجمه ترگمان]چایش را بو کشید
[ترجمه گوگل]او چای سبز را به طور قابل توجهی در فنجان خرج کرد

14. The beam does not spread out appreciably, even at large distance from the source.
[ترجمه ترگمان]این پرتو به طور محسوسی در فاصله زیادی از منبع پخش نمی شود
[ترجمه گوگل]پرتو به طور قابل ملاحظه ای گسترش نمی یابد، حتی در فاصله وسیعی از منبع

15. Conclusion:urapidil could appreciably attenuate morphine-induced impairment of spatial memory.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: urapidil می توانند به میزان قابل توجهی اختلال ایجاد شده در حافظه فضایی را تضعیف کنند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: اورپیدیل می تواند به طور قابل توجهی کاهش حافظه فضایی ناشی از مورفین را کاهش دهد

پیشنهاد کاربران

خیلی، به صورت قابل توجهی زیاد

بطورِ قابل ملاحظه ای،
بطورِ چشم گیری،
بطورِ زیادی،

محسوس

پرستشگاه


کلمات دیگر: