کلمه جو
صفحه اصلی

bourgeoisie


معنی : بورژوازی، سرمایهداری، طبقه کاسب ودکاندار، طبقه سوداگر، حکومت طبقه دوم
معانی دیگر : طبقه ای که بین اشراف و کارگران قرار داشت، طبقه ی کاسب کار، سوداگران، (در دیدگاه مارکسیستی) طبقه ی سرمایه دار و دشمن طبقه ی کارگر

انگلیسی به فارسی

طبقه سوداگر، سرمایه‌داری، حکومت طبقه دوم، بورژوازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the middle class.

(2) تعریف: in Marxist theory, the capitalist class opposing the proletariat in the class struggle.

• middle class, european middle class
in marxist theory, the bourgeoisie are the middle-class people who own most of the wealth in a capitalist system.

مترادف و متضاد

بورژوازی (اسم)
bourgeoisie

سرمایه داری (اسم)
bourgeoisie

طبقه کاسب ودکاندار (اسم)
bourgeoisie

طبقه سوداگر (اسم)
bourgeoisie

حکومت طبقه دوم (اسم)
bourgeoisie

جملات نمونه

1. Without doubt, the national bourgeoisie tends to vacillate, but we should, nevertheless, make use of its positive side, uniting with it as well as struggling against it.
[ترجمه ترگمان]بدون تردید، بورژوازی ملی به vacillate تمایل دارد، اما با این حال ما باید از جنبه مثبت آن استفاده کنیم، با آن متحد شویم و با آن مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]بدون شک، بورژوازی ملی تمایل دارد که تغییر کند، اما ما باید از طرف مثبت آن، با آن متحد شویم و همچنین مبارزه کنیم

2. The new bourgeoisie, which was created by the Industrial Revolution, had money to spend and wanted to travel.
[ترجمه ترگمان]بورژوازی جدید، که از انقلاب صنعتی ساخته شده بود، پول خرج می کرد و می خواست سفر کند
[ترجمه گوگل]بورژوازی جدید که توسط انقلاب صنعتی ایجاد شد، پولی برای صرف کردن و سفر به آن داشت

3. Marx wrote of the class struggle between the bourgeoisie and the proletariat.
[ترجمه ترگمان]مارکس از کش مکش طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا wrote
[ترجمه گوگل]مارکس از مبارزه طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا نوشت

4. Without doubt, the national bourgeoisie tends to vacillate, but we should, nevertheless, make use of its positive side, uniting with it as well as struggling against . . .
[ترجمه ترگمان]بدون شک، بورژوازی ملی به vacillate تمایل دارد، اما با این حال باید از جنبه مثبت آن استفاده کنیم، با آن متحد شویم و با آن مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]بدون شک، بورژوازی ملی تمایل دارد که از هم پاشیده شود، اما ما باید از طرف مثبت آن، با آن متحد شویم و همچنین مبارزه کنیم

5. In other words, the bourgeoisie are a product of the French Revolution.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، بورژوازی محصول انقلاب فرانسه است
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، بورژوازی محصول انقلاب فرانسه است

6. As a scion of the haute bourgeoisie, he wasn't allowed to have higher education.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یکی از بازماندگان بورژوازی haute مجاز نبود تحصیلات عالی داشته باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک گرایش بورژوازی، او مجاز به تحصیلات عالی نبود

7. Because if it's written by the bourgeoisie, it hasn't got the authentic whiff - what?
[ترجمه ترگمان]- چون اگر این نوشته توسط بورژوازی نوشته شود، آن رایحه واقعی را دریافت نکرده است - چی؟
[ترجمه گوگل]از آنجا که اگر بورژوازی آن را نوشته باشد، هیچ صدای معتبر ندارد - چه؟

8. These plays were the mouthpiece of the revolutionary bourgeoisie and always reflected their values.
[ترجمه ترگمان]این نمایش ها، سخنگوی بورژوازی انقلابی بودند و همواره منعکس کننده ارزش های آن ها بودند
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه ها حامیان بورژوازی انقلابی بود و همیشه ارزش های خود را منعکس می کرد

9. Similarly, the silk-wearing bourgeoisie of Granada contrasted with the poor, cotton-clad peasants from the mountains nearby.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، the که از جنس ابریشم بود با روستاییان فقیر و پوشیده از پنبه از کوهستان های نزدیک تفاوت داشت
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، بورژوازی ابریشم گرانادا در مقایسه با دهقانان ضعیف و پنبه ای که از کوه ها در نزدیکی آن قرار دارد، مخالف است

10. Within the Alliance interests of local petit bourgeoisie and industrial bourgeoisie converged.
[ترجمه ترگمان]در میان منافع اتحاد of محلی، بورژوازی و بورژوازی، گرد هم آمدند
[ترجمه گوگل]در میان منافع اتحادیه خرده بورژوازی محلی و بورژوازی صنعتی همگام شد

11. An alliance between workers, peasants and petty bourgeoisie necessitates a bureaucratic authoritarian regime.
[ترجمه ترگمان]اتحاد بین کارگران، کشاورزان و بورژوازی کوچک مستلزم یک حکومت استبدادی است
[ترجمه گوگل]اتحاد میان کارگران، دهقانان و خرده بورژوازی نیاز به یک رژیم اقتدارگرای بوروکراتیک دارد

12. The bourgeoisie became a source of state functionaries as the sale of offices increased to pay for the ever-growing cost of armies.
[ترجمه ترگمان]بورژوازی به منبعی از کارمندان دولت تبدیل شد، زیرا فروش دفاتر افزایش یافت تا هزینه روزافزون ارتش را بپردازد
[ترجمه گوگل]بورژوازی به عنوان منبع کارکنان دولت تبدیل شد، زیرا فروش دفاتر افزایش یافته بود که برای هزینه های رو به رشد ارتش پرداخت می شد

13. The class enemy, the bourgeoisie and its allies, wielded a vast array of ideological weapons designed to mislead the proletariat.
[ترجمه ترگمان]دشمن طبقاتی، یعنی بورژوازی و هم پیمانانش، تعداد وسیعی از سلاح های ایدئولوژیک را که برای گمراه کردن پرولتاریا طراحی شده بود، به کار برد
[ترجمه گوگل]دشمن طبقاتی، بورژوازی و متحدانش، مجموعه وسیعی از سلاح های ایدئولوژیک را طراحی کرد تا گمراه پرولتاریا شود

14. The haute bourgeoisie saw themselves as the arbiters of taste and the artistic heirs of the system of patronage.
[ترجمه ترگمان]بورژوازی haute خود را قاضی سلیقه و وارثان هنری نظام حمایت میدید
[ترجمه گوگل]بوروکراسی بورژوازی خود را به عنوان داور طعم و مشتاقان هنری نظام حمایت از خود دید

15. Secondly, the difference in wealth between the bourgeoisie and the proletariat will increase as the accumulation of capital proceeds.
[ترجمه ترگمان]دوم، تفاوت در ثروت بین طبقه بورژوازی و پرولتاریا، به عنوان انباشته شدن درآمد سرمایه، افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]ثانیا، تفاوت در ثروت بین بورژوازی و پرولتاریا به عنوان تجمع درآمدهای سرمایه افزایش خواهد یافت

پیشنهاد کاربران

سرمایه دار

رژیم سرمایه داری :capitalism

Capitalism:رژیم سرمایه داری

bourgeoisie ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: بورژوازی
تعریف: طبقۀ شهرنشین و مالک وسایل تولید که با استفاده از فنّاوری و کار و سرمایه، فعالیت اقتصادی می‏کند


کلمات دیگر: