کلمه جو
صفحه اصلی

breezily


معنی : بادمانند، نسیم وار
معانی دیگر : نسیم وار، بادمانند

انگلیسی به فارسی

نسیم‌وار، بادمانند


انگلیسی به انگلیسی

• sprightly, quickly, in a lively manner; rashly, recklessly

مترادف و متضاد

باد مانند (قید)
breezily

نسیم وار (قید)
breezily

جملات نمونه

1. 'Hi folks,' he said breezily.
[ترجمه ترگمان]او با خوش رویی گفت: سلام دوستان
[ترجمه گوگل]'سلام مردمی،' او با صدای بلند گفت:

2. 'Hi,' he said breezily.
[ترجمه ترگمان]او با خوش رویی گفت: سلام
[ترجمه گوگل]'سلام،' او به آرامی گفت

3. Creating the Brandnew Kitchen and Life Standard Breezily .
[ترجمه ترگمان]ایجاد آشپزخانه brandnew و Breezily استاندارد زندگی
[ترجمه گوگل]ایجاد آشپزخانه با نام تجاری جدید و استاندارد زندگی Breezily

4. Yet most continental Europeans were breezily optimistic. The long years of being lectured about their inadequacies by the Anglo-Saxons were over.
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری از اروپایی ها breezily خوشبین بودند سال های دراز در مورد نواقص خود با the Anglo مورد بحث و گفتگو قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]با این حال بسیاری از اروپایی های قاره ای خوش بین بودند سالها طولانی بودن در مورد ناکافی بودن آنها توسط Anglo-Saxons سخنرانی تمام شده است

5. Its mountains are breezily cool and inhabited mostly by goats and their herders.
[ترجمه ترگمان]کوه ها breezily هستند و عمدتا توسط بز و رمه داران خود ساکن هستند
[ترجمه گوگل]کوه های آن بسیار شاد هستند و اغلب توسط بز و گله های آنها ساکن هستند

6. Skating breezily across swathes of economic policy, his theme is that new capitalism will be defined by experimentation.
[ترجمه ترگمان]موضوع او این است که سرمایه داری جدید با تجربه تعریف خواهد شد
[ترجمه گوگل]اسکیت با شکوه در سراسر سیاست های اقتصادی، موضوع او این است که سرمایه داری جدید توسط آزمایشات تعریف می شود

7. It seemed he was joking breezily, in fact, he had introduced his achievement and profession subtly and appropriately.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او با خوش رویی شوخی می کند، در واقع موفقیت و حرفه خود را به طور زیرکانه و صحیح معرفی کرده بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید او به طرز وحشیانه شوخی می کرد، در واقع، او دستاورد و تخصص خود را به صورت ظریف و مناسب معرفی کرده بود

8. By the way, he adds breezily, any chance of an answer right away?
[ترجمه ترگمان]او اضافه می کند: راستی، هیچ شانسی برای جواب دادن نیست؟
[ترجمه گوگل]به هر حال، او به راحتی می افزاید، هر فرصتی برای یک پاسخ درست؟

9. The king, it is said, cannot breezily ignore the reactionaries; he is doing his best.
[ترجمه ترگمان]شاه گفت: شاه نمی تواند breezily را نادیده بگیرد؛ او بهترین کار خود را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]گفته می شود که پادشاه نمی تواند واکنش ها را نادیده بگیرد؛ او بهترین کار را انجام می دهد

10. He swings breezily into the title song.
[ترجمه ترگمان]او با خوش رویی به عنوان شعر می خواند
[ترجمه گوگل]او به طور کامل به آهنگ عنوان تغییر می کند

11. Meanwhile Sudan's president breezily claims that barely 000 have been killed in the conflict.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، رئیس جمهور سودان breezily ادعا می کند که در این درگیری ها بیش از ۲۰۰،۰۰۰ نفر کشته شده اند
[ترجمه گوگل]در همین حال، رئیس جمهور سودان ادعا می کند که در این درگیری به ندرت 000 نفر کشته شده اند

12. Drop your burden, walk breezily.
[ترجمه ترگمان] burden رو بنداز، breezily راه برو
[ترجمه گوگل]بار خود را به پایین بکشید، بی سر و پا راه بروید

13. The ones who grew up in New York seemed to take it all in stride and precociously had a sense of their breaking point and breezily steered well clear of it.
[ترجمه ترگمان]کسانی که در نیویورک بزرگ می شدند، به نظر می رسید که همه چیز را با قدم های بلند بلند می کنند و precociously را به خوبی درک می کنند و breezily را به خوبی هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید کسانی که در نیویورک بزرگ شدند، تمام تلاش خود را انجام می دادند و به تدریج از لحاظ شکست ناپذیری خود را نشان دادند و به راحتی از آن بی خبر بودند

14. One clip showed a reporter approaching a freshly burned corpse, covering his nose with his shirt and breezily remarking: "It smells like barbecue. "
[ترجمه ترگمان]یک کلیپ نشان داد که یک خبرنگار در حال نزدیک شدن به یک جسد سوخته بود و دماغش را با پیراهنش پوشانده بود و می گفت: \" بوی کباب را می دهد \"
[ترجمه گوگل]یک کلیپ نشان داد یک خبرنگار نزدیک یک جسد تازه سوخته، پوشش بینی خود را با پیراهن خود و با صدای بلند می گوید: 'آن را بوی مانند کباب می کند '

پیشنهاد کاربران

بی دقت، بی پروا


کلمات دیگر: