کلمه جو
صفحه اصلی

coddle


معنی : نازپرورده کردن، نوازش کردن، نیم پز کردن، اهسته جوشاندن یا پختن، بادقت زیاد بکاری دست زدن
معانی دیگر : (در آب گرم ولی نه آب جوش) آب پزکردن، تخم مرغ را آب پز کردن

انگلیسی به فارسی

نیم‌پزکردن، آهسته جوشاندن یا پختن، بادقت زیاد به‌کاری دست زدن، نازپرورده کردن، نوازش کردن


نوشیدنی، نازپرورده کردن، نیم پز کردن، نوازش کردن، اهسته جوشاندن یا پختن، بادقت زیاد بکاری دست زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: coddles, coddling, coddled
مشتقات: coddler (n.)
(1) تعریف: to treat with indulgence, as one would treat an invalid or baby; pamper.
مترادف: baby, cosset, mollycoddle, pamper
متضاد: neglect
مشابه: cater to, dote on, favor, humor, indulge, overprotect, spoil

- Her parents think she coddles her son and fear that he'll grow up weak and spoiled.
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش فکر می کنند که او پسرش را دوست دارد و از او می ترسد که ضعیف و فاسد شود
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش فکر می کنند او پسرش را دوست دارد و می ترسد که او ضعیف و خراب شود

(2) تعریف: to simmer in water that is almost at the boiling point.
مترادف: poach, simmer
مشابه: boil, stew

- He wanted her to coddle the eggs, but she scrambled them as usual.
[ترجمه ترگمان] او می خواست که او تخم مرغ ها را نوازش کند، اما مثل همیشه از آن ها دست می کشید
[ترجمه گوگل] او می خواست او را به تخم مرغ نوشیدنی، اما او آنها را به طور معمول crambled

• pamper, treat gently; cook slowly in hot water that is not boiling
if you coddle someone, you treat them too kindly or you protect them too much.

مترادف و متضاد

نازپرورده کردن (اسم)
coddle

نوازش کردن (فعل)
stroke, blandish, coax, baby, fondle, coddle, pet, pat, canoodle, cuddle, dandle

نیم پز کردن (فعل)
coddle, underdo

اهسته جوشاندن یا پختن (فعل)
coddle

با دقت زیاد بکاری دست زدن (فعل)
coddle

indulge, pamper


Synonyms: baby, caress, cater to, cosset, cotton, favor, humor, make much of, make over, mollycoddle, nurse, pet, play up to, spoil


Antonyms: ignore, turn away


boil lightly, usually eggs


Synonyms: brew, cook, poach, simmer, steam


جملات نمونه

1. Don't coddle the child - he's fine!
[ترجمه ترگمان]- بچه رو ناز نکن - اون حالش خوبه!
[ترجمه گوگل]کودک را ندهید - او خوب است!

2. If Mr Putin wants to coddle war criminals, let him do it on his own nickel.
[ترجمه ترگمان]اگر آقای پوتین می خواهد به مجرمانی مبارزه کند، اجازه دهید که این کار را بر روی نیکل خودش انجام دهد
[ترجمه گوگل]اگر آقای پوتین بخواهد جنایتکاران جنگی را بفروشد، اجازه دهید او را به نیکل خود بسپارید

3. Nor does he coddle his players.
[ترجمه ترگمان]او هم بازیکنان او را نوازش نمی کند
[ترجمه گوگل]او بازیکنانش را ندیده است

4. I coddle the beets, radishes, and yellow squash, pamper the chives and basil; overindulge the tomatoes.
[ترجمه ترگمان]من چغندر، تربچه، و اسکواش زرد را نوازش می کنم، ریحان و ریحان را ناز پرورده، و tomatoes را overindulge
[ترجمه گوگل]چغندر، تربچه و اسکواش زرد، چیپس ها و ریحان را ترجیح می دهم گوجه فرنگی را بیش از حد تحمل کنید

5. Some Carlsbad residents feel that they need to coddle their budding high-tech companies sprouting around Palomar Airport.
[ترجمه ترگمان]برخی از ساکنان Carlsbad احساس می کنند که آن ها نیاز به ناز و نوازش شرکت های فن آوری پیشرفته خود در اطراف فرودگاه Palomar دارند
[ترجمه گوگل]برخی ساکنان کارلزبد احساس می کنند که نیاز دارند که شرکت های پیشرفته ای که در حال پیشرفت هستند، در حال عبور از فرودگاه پالومار باشند

6. And they coddle reporters in a warm cocoon of perquisites.
[ترجمه ترگمان]و آن ها در پیله گرمی از درآمده ای اتفاقی، گزارشگران را هدف قرار می دهند
[ترجمه گوگل]و آنها خبرنگاران را در یک پیکان گرم از پیش فرض ها قرار می دهند

7. Clinton said he would not "coddle the butchers of Beijing" but negotiated China's entry into the W. T. O.
[ترجمه ترگمان]کلینتون گفت او \"قصاب پکن\" را نوازش نمی کند، اما در مورد ورود چین به کشور بوش مذاکره کرد تی ا
[ترجمه گوگل]کلینتون گفت که او قصابی های پکن را نچشیده است، اما مذاکره کنندگان ورود چین به W T O

8. I would not coddle the child(Samuel Johnson.
[ترجمه ترگمان]من کودک را نوازش نمی کردم (ساموئل جانسون)
[ترجمه گوگل]من کودک را نکشیدم (ساموئل جانسون

9. I love to coddle babies. I have a little one of my own.
[ترجمه ترگمان] من عاشق اینم که بچه ها رو ناز کنم من یه کوچولو از خودم دارم
[ترجمه گوگل]من عاشق بچه ها هستم من کمی از خودم دارم

10. Cairne Bloodhoof: Ha! There's no need to coddle me, boy. I may be old, but I'm not helpless.
[ترجمه ترگمان]ها! ها! لازم نیست او را نوازش کنی، پسر ممکن است پیر باشم، اما درمانده نیستم
[ترجمه گوگل]Cairne Bloodhoof ولز! نیازی به نوشیدن من، پسر نیست من ممکن است قدیمی باشم، اما من ناتوانم

11. Teach him gently, World, but don't coddle him, because only the test of fire makes fine steel.
[ترجمه ترگمان]او را به آرامی به او آموزش دهید، اما او را نوازش نکنید، زیرا تنها آزمایش آتش فولاد خوبی می سازد
[ترجمه گوگل]او را به آرامی، جهان را آموزش دهید، اما او را نکشید، زیرا فقط آزمون آتش، فولاد خوب است

12. This is also a small mouth opening to coddle the broken hand.
[ترجمه ترگمان]این نیز دهانه کوچکی است که برای نوازش دادن دست شکسته باز می شود
[ترجمه گوگل]این نیز دهان کوچک باز برای دست دادن دست شکسته است

13. Clinton said he would not "coddle the butchers of Beijing" but negotiated China's entry into the W.
[ترجمه ترگمان]کلینتون گفت او \"قصاب پکن\" را نوازش نمی کند، اما در مورد ورود چین به کشور بوش مذاکره کرد
[ترجمه گوگل]کلینتون گفت که 'قصابی های پکن را ندهید' اما مذاکره کنندگان ورود چین به W

پیشنهاد کاربران

ناز کشیدن، لی لی به لالای کسی گذاشتن


کلمات دیگر: