کلمه جو
صفحه اصلی

bragger


معنی : لافزن، خود ستا
معانی دیگر : لافزن، خودستا

انگلیسی به فارسی

لاف‌زن، خودستا


شجاعانه، خود ستا، لافزن


انگلیسی به انگلیسی

• arrogant boaster, show off

مترادف و متضاد

لافزن (اسم)
assuming, boaster, gabber, bouncer, braggart, bragger, idol, gascon, larrikin

خودستا (اسم)
bighead, hector, boaster, gabber, bouncer, braggart, bragger, blowhard, blow, tinhorn, gasser, blusterer, blower, brag, bucko, braggadocio, whiffler, gascon, hot-shot, tiger, skite, swashbuckler

جملات نمونه

1. She bragged endlessly about her high score.
[ترجمه ترگمان]او به طور دائم در مورد امتیازات بالا خودش لاف می زد
[ترجمه گوگل]او به طور بی پایان در مورد نمره بالا خود را bragged

2. 'I came out top in the test,' he bragged.
[ترجمه ترگمان]به خود نهیب زد: من در امتحان شرکت کردم
[ترجمه گوگل]'من از آزمون خارج شدم '

3. He's always bragging about his prowess as a cricketer.
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد شجاعت او به عنوان یک کریکت لاف می زند
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد توانایی او به عنوان یک کریکتین به خوبی شگفت زده است

4. Great braggers, little doers.
[ترجمه ترگمان]\"braggers بزرگ\" جنده کوچولو
[ترجمه گوگل]معشوقه های بزرگ، کارهای کوچک

5. Tom constantly brags about how well he plays table tennis.
[ترجمه ترگمان]تام دائما از این که چگونه تنیس روی میز بازی می کند لاف می زند
[ترجمه گوگل]تام به طور مداوم در مورد اینکه او چگونه بازی می کند تنیس روی میز است

6. She's always bragging about how much money she earns.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد اینکه چقدر پول در میاره لاف میزنه
[ترجمه گوگل]او همیشه از اینکه چقدر درآمد کسب می کند، دلداری می دهد

7. Julia used to brag that her family had a villa in Spain.
[ترجمه ترگمان]جولیا عادت داشت لاف بزند که خانواده اش ویلایی در اسپانیا دارند
[ترجمه گوگل]جولیا متاسفم که خانواده اش در اسپانیا یک ویلا داشت

8. He constantly brags about how well he plays football.
[ترجمه ترگمان]او دائما در مورد این که چطور فوتبال بازی می کند، لاف می زند
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم در مورد اینکه او چگونه فوتبال بازی می کند، شگفت زده است

9. Average sell records are nothing to brag about.
[ترجمه ترگمان]میانگین رکوردهای فروش ربطی به لاف زدن ندارد
[ترجمه گوگل]اسناد فروش متوسط ​​چیزی است که در مورد آن شگفتزده است

10. She bragged that she had won.
[ترجمه ترگمان]به خود می بالید که پیروز شده است
[ترجمه گوگل]او برکت داد که او برنده بود

11. He bragged to his friends about the crime.
[ترجمه ترگمان]اون به دوستاش در مورد جنایت توهین کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد جرم به دوستانش افتخار می کند

12. He's been bragging about his new car.
[ترجمه ترگمان]درباره ماشین جدیدش لاف می زد
[ترجمه گوگل]او در مورد ماشین جدیدش شکوفا شده است

13. He's been bragging about his new computer.
[ترجمه ترگمان]درباره کامپیوتر جدیدش لاف می زد
[ترجمه گوگل]او در مورد کامپیوتر جدیدش شکیبایی کرده است

14. He bragged that he had passed the exam easily.
[ترجمه ترگمان]به خود می بالید که به آسانی امتحان را رد کرده است
[ترجمه گوگل]او برکت داد که امتحان را به راحتی گذراند

15. The chairman never tires of bragging that he and Mr. McCormack are old friends.
[ترجمه ترگمان]رئیس شرکت هرگز از لاف و لاف که او و آقای mccormack دوستان قدیمی هستند، خسته نمی شود
[ترجمه گوگل]رئیس هرگز از اینکه می گوید که او و آقای مک کورمک دوست قدیمی هستند، تسلیم نمی شوند


کلمات دیگر: