کلمه جو
صفحه اصلی

appointee


معنی : گماشته
معانی دیگر : منصوب، گمارده شده، شخص گماشته

انگلیسی به فارسی

(شخص) گماشته، منصوب


تعیین کردن، گماشته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person appointed to fill an office or position or to perform an assigned task.

• one who has been chosen, chosen official; beneficiary
an appointee is a person who is formally chosen to do a particular job.

مترادف و متضاد

گماشته (اسم)
agent, assignee, procurator, appointee, batman

nominee


Synonyms: representative, delegate, office holder


جملات نمونه

1. The new appointee will be working closely with both departments.
[ترجمه ترگمان]این فرد جدید با هر دو بخش کار می کند
[ترجمه گوگل]انتصاب جدید با هر دو بخش همکاری خواهد کرد

2. Bustamante said he considers the prospective appointee a friend but no more than other applicants for the position.
[ترجمه ترگمان]Bustamante گفت که او این فرد را یک دوست می داند اما بیش از دیگر متقاضیان این پست نیست
[ترجمه گوگل]تعطیلات گفت که وی آینده یارانه ی یک دوست را تعیین می کند اما نه بیشتر از سایر متقاضیان این موقعیت

3. With another task force appointee, Spitzer gave it a go.
[ترجمه ترگمان]با نیروی جدیدی از appointee، Spitzer آن را رها کرد
[ترجمه گوگل]Spitzer با یکی از اعضای هیئت مدیره کار خود را به حال خود رها کرد

4. Another appointee might have seen the ideological struggle about money for the arts as politics-as-usual.
[ترجمه ترگمان]یک فرد دیگر ممکن است شاهد کش مکش ایدئولوژیک در مورد پول برای هنر به عنوان سیاست باشد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از متهمان ممکن است مبارزه ایدئولوژیک را در مورد پول برای هنر به عنوان سیاست معمولی دیده باشد

5. Federal appeals judge Alex Kozinski, a Ronald Reagan appointee, recently attacked the legal machinery of capital punishment.
[ترجمه ترگمان]قاضی استیناف فدرال الکس Kozinski که یک فرد رونالد ریگان است به تازگی به دستگاه حقوقی مجازات اعدام حمله کرده است
[ترجمه گوگل]الکس کوزینسکی، یکی از اعضای رونالد ریگان، اخیرا به دستگاه قضایی مجازات اعدام حمله کرده است

6. Ronald Reagan appointee, was on the panel that unanimously upheld the gas chamber ban Wednesday.
[ترجمه ترگمان]رونالد ریگان، در پانل بود که به اتفاق آرا روز چهارشنبه ممنوعیت اتاق گاز را تایید کرد
[ترجمه گوگل]رونالد ریگان، هیئت منصفه را به تصویب رساند که روز چهارشنبه مجلس را به تصویب رساند

7. Hatch started off demonizing a Clinton appointee who let four likely cocaine dealers free on an iffy technicality.
[ترجمه ترگمان]هچ از برخورد با a که چهار تن از فروشندگان احتمالی کوکائین را به عنوان یک تشریفات قانونی معاف کرده بود اخراج شد
[ترجمه گوگل]هچ شروع به دین زدن یک معاون کلینتون کرد که اجازه دادن به چهار نماینده مجاز کوکائین را به صورت رایگان در اختیارش قرار داد

8. The new president's appointee for Undersecretary of Defense for Policy, Michele Flournoy, was asked about that at her Senate confirmation hearing on Thursday.
[ترجمه ترگمان]از انتصاب رئیس جمهور جدید به عنوان معاون وزارت دفاع برای سیاست، میشل Flournoy، در مورد آن در جلسه دادرسی سنا در روز پنج شنبه سوال شد
[ترجمه گوگل]معاون رئیس جمهور جدید برای معاون وزیر دفاع برای سیاست، میشل فلورنو، در مورد آن در جلسه تأیید مجلس سنا در روز پنج شنبه خواسته شد

9. Each boss the hope appointee be quick to do a result.
[ترجمه ترگمان]هر رئیس این امید را دارد که به سرعت این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]هر رئیس امیدوار است که سریع تصمیم بگیرد

10. I am a New appointee! Please look after much!
[ترجمه ترگمان]! من یه appointee جدید هستم! لطفا خیلی مراقب خودت باش
[ترجمه گوگل]من یک متخصص جدید هستم لطفا خیلی مراقب باشید

11. YB Zulhasnan is just a political appointee of the lame duck Prime Minister.
[ترجمه ترگمان]ایو Zulhasnan تنها یک فرد سیاسی است که در مورد نخست وزیر اردک لنگ منصوب شده است
[ترجمه گوگل]YB Zulhasnan فقط یک انتخاب سیاسی از اردک لنگ نخست وزیر است

12. The appointee will also use our technology platform to assist with data management and control.
[ترجمه ترگمان]وی همچنین از پلت فرم فن آوری ما برای کمک به مدیریت و کنترل داده ها استفاده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]انتصاب نیز از پلتفرم تکنولوژی ما برای کمک به مدیریت و کنترل داده استفاده خواهد کرد

13. That method of personnel management was supposed to have ended in 1991 under then-Customs Commissioner Carol Hallett, a Republican appointee.
[ترجمه ترگمان]این روش مدیریت کارکنان قرار بود در سال ۱۹۹۱ زیر کارول Hallett، کمیسر گمرک، به پایان برسد
[ترجمه گوگل]این روش مدیریت کارکنان در سال 1991 به اتمام رسید و پس از آن، کارول هالوت، یکی از اعضای جمهوریخواه ایالات متحده، به گمرک پایان داد

14. Supplier - The lead supplier representative is to be the project manager or manager appointee.
[ترجمه ترگمان]تامین کننده اصلی تامین کننده باید مدیر پروژه یا مدیر پروژه باشد
[ترجمه گوگل]تامین کننده - نماینده تامین کننده سرب به عنوان مدیر پروژه یا مدیر تعیین شده است

He is one of the president's latest appointees.

او یکی از آخرین کسانی است که توسط‌ رئیس‌جمهور منصوب شده است.



کلمات دیگر: