کلمه جو
صفحه اصلی

disrespect


معنی : بی حرمتی، خرق، اهانت، عدم رعایت، بی احترامی
معانی دیگر : عدم تواضع و ادب، بی احترامی کردن به، رعایت ادب را نکردن، هتک حرمت کردن

انگلیسی به فارسی

بی‌احترامی، بی‌حرمتی، اهانت، عدم رعایت


نادیده گرفتن، بی احترامی، اهانت، بی حرمتی، عدم رعایت، خرق


انگلیسی به انگلیسی

• lack of respect, rudeness, discourtesy
if someone shows disrespect for a person, law, or custom, they do not behave towards them in a respectful way.

مترادف و متضاد

بی حرمتی (اسم)
affront, contumely, profanation, violence, disrespect, desecration, irreverence

خرق (اسم)
disrespect, idiocy, amentia, asperity, imbecility, anility, brutality, dementia, dotage, discourtesy

اهانت (اسم)
contumely, baffle, impertinence, offense, insolence, disrespect, contempt, disdain

عدم رعایت (اسم)
disrespect, disobedience, nonconformity

بی احترامی (اسم)
disparagement, insolence, disrespect, disrepute

disregard, rudeness toward someone


Synonyms: boldness, coarseness, contempt, discourtesy, dishonor, flippancy, hardihood, impertinence, impiety, impoliteness, impudence, incivility, insolence, insolency, insolentness, irreverence, lack of respect, sacrilege, unmannerliness


Antonyms: civility, esteem, honor, regard, respect, reverence


جملات نمونه

1. i disrespect and dislike that man profoundly
من اصلا نسبت به آن مرد احترامی قایل نیستم و از او شدیدا بدم می آید.

2. he showed disrespect toward my father
او نسبت به پدرم بی حرمتی کرد.

3. She felt he had total disrespect for women.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که نسبت به زن ها بی احترامی است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او بی احترامی کامل به زنان داشته است

4. Some students disrespect teachers and parents.
[ترجمه ترگمان]برخی از دانش آموزان به معلمان و والدین بی احترامی می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از دانش آموزان معلمان و والدین را بی اعتبار می کنند

5. Damien has always had a healthy disrespect for media opinion.
[ترجمه آرمین] دیمین همیشه اعتراض معقولی به نظرات رسانه ای داشته است.
[ترجمه ترگمان]Damien همیشه نسبت به عقیده رسانه ها بی احترامی کرده است
[ترجمه گوگل]دیمین همیشه بی احترامی سالم به نظرات رسانه ای داشته است

6. No disrespect, but I think you are wrong.
[ترجمه ترگمان]بی احترامی نباشه اما فکر کنم اشتباه می کنی
[ترجمه گوگل]بدون احترام، اما فکر می کنم اشتباه است

7. I mean no disrespect to the team, but their performance was poor.
[ترجمه ترگمان]منظورم بی احترامی به تیم نبود اما عملکرد آن ها ضعیف بود
[ترجمه گوگل]منظور من هیچ بی احترامی به تیم نیست، اما عملکرد آنها ضعیف بود

8. No disrespect to John Beck, but the club has been happier since he left.
[ترجمه ترگمان]بی احترامی به جان بک نیست، اما از وقتی رفت، کلوپ خیلی خوشحال بود
[ترجمه گوگل]هیچ بی احترامی به جان بک، اما از زمان ترک او، باشگاه خوشحال بوده است

9. The new manager showed a healthy disrespect for formality.
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید یک بی احترامی سالم به تشریفات را نشان داد
[ترجمه گوگل]مدیر جدید، بی احترامی سالم به رسمیت داد

10. No disrespect to Phil, but the team has performed better since he left .
[ترجمه ترگمان]هیچ بی احترامی به فیل وجود ندارد، اما بعد از رفتن او این تیم عملکرد بهتری دارد
[ترجمه گوگل]هیچ فریب دادن به فیل، اما تیم از زمان ترک او بهتر عمل کرده است

11. No disrespect intended sir; it was just a joke.
[ترجمه ترگمان]بی احترامی نباشه قربان، فقط یه شوخی بود
[ترجمه گوگل]بدون احترام به آقا؛ این فقط یک شوخی بود

12. Teenagers who show disrespect for authority are more likely to get involved in drugs.
[ترجمه ترگمان]نوجوانانی که بی احترامی به مقامات را نشان می دهند احتمالا در مواد مخدر دخیل هستند
[ترجمه گوگل]نوجوانان که بی احترامی به قدرت هستند احتمال بیشتری برای دریافت مواد مخدر است

13. He didn't treat you with disrespect - he just assumed you were a mere mortal like the rest of us.
[ترجمه ترگمان]اون با تو با بی احترامی رفتار نکرده بود - اون فقط فکر می کرد تو مثل بقیه ما فناپذیر هستی
[ترجمه گوگل]او شما را با بی احترامی نادیده گرفت - او فقط تصور می کرد شما یک مرگ فاعل مانند بقیه ما بود

14. Had he shown disrespect to their dead?
[ترجمه ترگمان]آیا او بی احترامی به مردگان خود نشان داده بود؟
[ترجمه گوگل]آیا او بی احترامی به مرده هایشان نشان داد؟

15. Disrespect the authority figure out there on the field and then wonder why the kids do it in their classrooms.
[ترجمه ترگمان]disrespect را در این زمینه ببینید و پس از آن شگفت زده خواهید شد که چرا بچه ها این کار را در کلاس خود انجام می دهند
[ترجمه گوگل]بی احترامی کردن مقامات وجود دارد در این زمینه و سپس تعجب که چرا بچه ها انجام آن را در کلاس های خود را

No disrespect, but please take your shoes off before entering.

اگر بی‌ادبی نباشد، خواهشمندم هنگام ورود کفش خود را در بیاورید.


He showed disrespect toward my father.

او نسبت به پدرم بی‌حرمتی کرد.


They are disrespecting the law by violating it.

آنان با نقض قانون به آن بی‌احترامی می‌کنند.


I disrespect and dislike that man profoundly.

من اصلاً نسبت به آن مرد احترامی قایل نیستم و از او به شدت بدم می‌آید.


پیشنهاد کاربران

اهانت

بی احترامی کردم:/


کلمات دیگر: