1. i disrespect and dislike that man profoundly
من اصلا نسبت به آن مرد احترامی قایل نیستم و از او شدیدا بدم می آید.
2. he showed disrespect toward my father
او نسبت به پدرم بی حرمتی کرد.
3. She felt he had total disrespect for women.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که نسبت به زن ها بی احترامی است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او بی احترامی کامل به زنان داشته است
4. Some students disrespect teachers and parents.
[ترجمه ترگمان]برخی از دانش آموزان به معلمان و والدین بی احترامی می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از دانش آموزان معلمان و والدین را بی اعتبار می کنند
5. Damien has always had a healthy disrespect for media opinion.
[ترجمه آرمین] دیمین همیشه اعتراض معقولی به نظرات رسانه ای داشته است.
[ترجمه ترگمان]Damien همیشه نسبت به عقیده رسانه ها بی احترامی کرده است
[ترجمه گوگل]دیمین همیشه بی احترامی سالم به نظرات رسانه ای داشته است
6. No disrespect, but I think you are wrong.
[ترجمه ترگمان]بی احترامی نباشه اما فکر کنم اشتباه می کنی
[ترجمه گوگل]بدون احترام، اما فکر می کنم اشتباه است
7. I mean no disrespect to the team, but their performance was poor.
[ترجمه ترگمان]منظورم بی احترامی به تیم نبود اما عملکرد آن ها ضعیف بود
[ترجمه گوگل]منظور من هیچ بی احترامی به تیم نیست، اما عملکرد آنها ضعیف بود
8. No disrespect to John Beck, but the club has been happier since he left.
[ترجمه ترگمان]بی احترامی به جان بک نیست، اما از وقتی رفت، کلوپ خیلی خوشحال بود
[ترجمه گوگل]هیچ بی احترامی به جان بک، اما از زمان ترک او، باشگاه خوشحال بوده است
9. The new manager showed a healthy disrespect for formality.
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید یک بی احترامی سالم به تشریفات را نشان داد
[ترجمه گوگل]مدیر جدید، بی احترامی سالم به رسمیت داد
10. No disrespect to Phil, but the team has performed better since he left .
[ترجمه ترگمان]هیچ بی احترامی به فیل وجود ندارد، اما بعد از رفتن او این تیم عملکرد بهتری دارد
[ترجمه گوگل]هیچ فریب دادن به فیل، اما تیم از زمان ترک او بهتر عمل کرده است
11. No disrespect intended sir; it was just a joke.
[ترجمه ترگمان]بی احترامی نباشه قربان، فقط یه شوخی بود
[ترجمه گوگل]بدون احترام به آقا؛ این فقط یک شوخی بود
12. Teenagers who show disrespect for authority are more likely to get involved in drugs.
[ترجمه ترگمان]نوجوانانی که بی احترامی به مقامات را نشان می دهند احتمالا در مواد مخدر دخیل هستند
[ترجمه گوگل]نوجوانان که بی احترامی به قدرت هستند احتمال بیشتری برای دریافت مواد مخدر است
13. He didn't treat you with disrespect - he just assumed you were a mere mortal like the rest of us.
[ترجمه ترگمان]اون با تو با بی احترامی رفتار نکرده بود - اون فقط فکر می کرد تو مثل بقیه ما فناپذیر هستی
[ترجمه گوگل]او شما را با بی احترامی نادیده گرفت - او فقط تصور می کرد شما یک مرگ فاعل مانند بقیه ما بود
14. Had he shown disrespect to their dead?
[ترجمه ترگمان]آیا او بی احترامی به مردگان خود نشان داده بود؟
[ترجمه گوگل]آیا او بی احترامی به مرده هایشان نشان داد؟
15. Disrespect the authority figure out there on the field and then wonder why the kids do it in their classrooms.
[ترجمه ترگمان]disrespect را در این زمینه ببینید و پس از آن شگفت زده خواهید شد که چرا بچه ها این کار را در کلاس خود انجام می دهند
[ترجمه گوگل]بی احترامی کردن مقامات وجود دارد در این زمینه و سپس تعجب که چرا بچه ها انجام آن را در کلاس های خود را