کلمه جو
صفحه اصلی

clustered


معنی : خوشه دار
معانی دیگر : خوشه ای، دورهم جمع شده، گردامده

انگلیسی به فارسی

خوشه ای، خوشه دار


مترادف و متضاد

خوشه دار (صفت)
clustered

جملات نمونه

1. the soldiers clustered around the wounded officer
سربازان دور افسر زخمی جمع شدند.

2. The students clustered round the old soldiers to hear the story.
[ترجمه ترگمان]دانشجویان دور سربازان قدیمی جمع شدند تا داستان را بشنوند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان سربازان قدیمی را برای شنیدن داستان خواندند

3. Mean little houses clustered under the railway arches.
[ترجمه ترگمان]خانه های کوچکی زیر طاق های پل جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]متوسط ​​خانه های کوچک زیر آرام راه آهن

4. People clustered around the market stalls.
[ترجمه ترگمان]مردم دور سالن بازار جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]افرادی که در اطراف بازار به سر می برند خسته می شوند

5. The students clustered around the old soldiers to hear the story.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان دور سربازان قدیمی جمع شدند تا داستان را بشنوند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان اطراف سربازان قدیمی را به گوش دادن داستان خوشه

6. The students clustered their tents together.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان چادرهای خود را جمع کردند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان چادرهای خود را باهم جمع کردند

7. The boys and girls clustered together round the camp fire telling stories and singing songs.
[ترجمه ترگمان]بچه ها و دخترها دور هم جمع شده بودند و در کنار آتش نشسته بودند و آواز می خواندند و آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]پسران و دختران در سراسر اردوگاه آتش افروختن داستان ها و آهنگ های آواز خواندگی داشتند

8. The boys and girls clustered together round the camp fire telling stories and sanging songs.
[ترجمه ترگمان]بچه ها و دخترها دور هم جمع شده بودند و با هم قصه می گفتند و آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]پسران و دختران با هم در اطراف اردوگاه های آتش افسانه ای و آهنگ های متنوع جمع شدند

9. People clustered round the notice board.
[ترجمه ترگمان]مردم دور تابلوی اعلانات جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]افراد در اطراف هیئت مدیره آگهی جمع شده بودند

10. The passengers clustered together in small groups.
[ترجمه ترگمان]مسافران در گروه های کوچک جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]مسافران با هم در گروه های کوچک جمع شدند

11. Hundreds of small boats clustered round the yacht as she sailed into Southampton docks.
[ترجمه ترگمان]صدها قایق کوچک دور قایق جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]صدها قایق کوچک در هنگام فرو رفتن به قایق بادبانی به اسکله های ساحلی آمپول زدند

12. Industries in Britain tend to be clustered together.
[ترجمه ترگمان]صنایع در بریتانیا در کنار هم قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]صنایع در بریتانیا تمایل دارند با یکدیگر همخوانی داشته باشند

13. The children clustered around their teacher.
[ترجمه ترگمان]بچه ها دور teacher جمع شدند
[ترجمه گوگل]اطفال اطراف معلم خوابیده بودند

14. The children clustered together in a corner of the room.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در گوشه اتاق جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها در گوشه ای از اتاق جمع شده بودند

15. The doctors clustered anxiously around his bed.
[ترجمه ترگمان]دکترها با نگرانی دور تختش جمع شدند
[ترجمه گوگل]پزشکان به تدریج در اطراف بستر خود قرار گرفتند

پیشنهاد کاربران

خوشه ای


کلمات دیگر: