کلمه جو
صفحه اصلی

assisted

انگلیسی به فارسی

کمک کرد، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، دستیاری کردن، معاونت کردن، شرکت جستن، همدستی و یاری کردن، دستگیری کردن، حضور بهم رساندن، توجه کردن، پیوستن به، حمایت کردن از، پایمردی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• helped, given assistance

جملات نمونه

1. the nurse assisted the doctor
پرستار دکتر را یاری کرد.

2. I assisted him in writing his paper.
[ترجمه ] من در نوشتن کاغذ خود با او همکاری کردم
[ترجمه ترگمان]من به او کمک کردم که روزنامه اش را بنویسد
[ترجمه گوگل]من او را در نوشتن مقاله خود کمک کردم

3. We have been greatly assisted by individuals and organizations.
[ترجمه ترگمان]افراد و سازمان ها به شدت به ما کمک کرده اند
[ترجمه گوگل]ما به شدت از سوی افراد و سازمان ها کمک کرده ایم

4. He assisted me in the preparation of this book.
[ترجمه ترگمان]او به من کمک کرد تا این کتاب را آماده کنم
[ترجمه گوگل]او در تهیه این کتاب به من کمک کرد

5. The young nurse was very nervous when she assisted at her first operation.
[ترجمه ترگمان]پرستار جوان وقتی اولین عملیات را انجام داد خیلی عصبی شد
[ترجمه گوگل]پرستار جوان بسیار عصبی بود وقتی که او در اولین عملیات خود کمک کرد

6. The nurse assisted with the preparation of the medicine.
[ترجمه ترگمان]پرستار با آماده کردن دارو به او کمک کرد
[ترجمه گوگل]پرستار با تهیه دارو کمک کرد

7. We all assisted in mending the roof.
[ترجمه ترگمان]ما همه به تعمیر پشت بوم کمک کردیم
[ترجمه گوگل]همه ما در تعمیر سقف کمک کردیم

8. Foreign Office officials assisted with transport and finance problems.
[ترجمه ترگمان]مقامات وزارت امور خارجه به حمل و نقل و مسائل مالی کمک کرده اند
[ترجمه گوگل]مقامات وزارت امور خارجه به مشکلات حمل و نقل و مالی کمک کردند

9. She assisted him with his English.
[ترجمه ترگمان]او را با انگلیسی اش همراهی کرد
[ترجمه گوگل]او با انگلیس به او کمک کرد

10. We were ably assisted by a team of volunteers.
[ترجمه ترگمان]گروهی از داوطلبان با مهارت به ما کمک کردند
[ترجمه گوگل]ما با کمک یک تیم از داوطلبان توانستیم کمک کنیم

11. Local villagers assisted the doctors with the people wounded in the bus crash.
[ترجمه ترگمان]روستائیان محلی با زخمی شدن افراد زخمی در تصادف اتوبوس به پزشکان کمک کردند
[ترجمه گوگل]روستاییان محلی به پزشکان با افرادی که در تصادف اتوبوس زخمی شده اند کمک کردند

12. He was ably assisted by a number of other members.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از اعضای دیگر با دقت به او کمک کردند
[ترجمه گوگل]او به شدت توسط تعدادی از اعضای دیگر کمک کرد

13. Underdeveloped countries should be assisted by allowing them access to modern technology.
[ترجمه ترگمان]کشورهای Underdeveloped باید با اجازه دسترسی به فن آوری نوین به آن ها کمک کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای توسعه نیافته باید با اجازه دادن به آنها به تکنولوژی مدرن کمک کنند

14. Dr Amid was assisted by a young Asian nurse.
[ترجمه ترگمان]یک پرستار جوان اهل آسیای میانه به او کمک کرد
[ترجمه گوگل]دکتر امید توسط یک پرستار آسیایی جوان کمک می کرد

15. The congregation assisted at divine service.
[ترجمه ترگمان]گروهی که در مراسم نماز کلیسا شرکت داشتند
[ترجمه گوگل]جماعت به خدمات الهی کمک کرد

پیشنهاد کاربران

دستیار

همکاری

کمک کننده

پشتیبانی

کمک در مراقب های خانگی


کلمات دیگر: