کلمه جو
صفحه اصلی

apology


معنی : عذرخواهی، پوزش، مدافعه، اعتذار
معانی دیگر : معذرت، (در نگارش یا سخن) مدافعه و توجیه رسمی (مذهب یا فلسفه یا اندیشه یا رفتار بخصوصی)، دفاعیه، پوزشگری، بد، نامرغوب، ناجور (معمولا پیش از for)، عذرخواهی رسمی

انگلیسی به فارسی

عذرخواهی، پوزش، مدافعه، اعتذار


پوزش، عذرخواهی (رسمی)، اعتذار، مدافعه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: apologies
(1) تعریف: an expression of regret, as for an error or offense.
مشابه: confession, contrition, penitence, self-reproach

- The politician made an apology for his offensive remark.
[ترجمه ترگمان] این مرد سیاسی بهانه ای برای اظهار نظر اهانت آمیز او کرد
[ترجمه گوگل] سیاستمدار برای عذرخواهی وحشتناکش عذرخواهی کرد
- I accept your apology, but you must never let this happen again.
[ترجمه N_ye] من عذر خواهی شمارا میپذیرم، اما هرگز نباید اجازه دهید این اتفاق دوباره بیوفتد
[ترجمه ترگمان] من عذرخواهی تو رو می پذیرم ولی نباید اجازه بدی این اتفاق دوباره بیافته
[ترجمه گوگل] من عذر خواهی می کنم، اما نباید هرگز اجازه دهید دوباره این اتفاق بیفتد
- We all feel that she owes you an apology for what she did.
[ترجمه ترگمان] همه ما احساس می کنیم که اون یه عذرخواهی برای کاری که کرده بهت بدهکاره
[ترجمه گوگل] همه ما احساس می کنیم که او از شما خواسته است که از آنچه انجام داده اید عذرخواهی کند

(2) تعریف: a formal explanation and defense in speech or writing of one's actions, beliefs, or motives.
مترادف: apologia, defense, justification
مشابه: advocacy, argument

- the apology of Socrates
[ترجمه ترگمان] عذر سقراط
[ترجمه گوگل] عذر خواهی سقراط

• expression of regret or sorrow; defense, justification
an apology is something that you say or write in order to tell someone that you are sorry that you have hurt them or caused trouble for them.

مترادف و متضاد

عذرخواهی (اسم)
apology

پوزش (اسم)
excuse, pardon, apology

مدافعه (اسم)
defense, apology, justification, defence

اعتذار (اسم)
apology

offering of remorse, regret


Synonyms: acknowledgment, admission, amends, atonement, concession, confession, defense, excuse, explanation, extenuation, justification, mea culpa, mitigation, plea, redress, reparation, vindication


Antonyms: accusation, censure, charge, complaint, condemnation, criticism, defiance, indictment


جملات نمونه

He is a poor apology for an actor.

او هنرپیشه‌ی بدی است.


What a poor apology for a meal!

چه خوراک بدی بود!


1. his apology cleared the air
پوزش او وضع را آرام کرد.

2. the apology of socrates
دفاعیه ی سقراط

3. he jabbered an apology
او ور ور کنان پوزش خواهی کرد.

4. to overdo an apology
زیادی عذرخواهی کردن

5. what a poor apology for a meal!
چه خوراک بدی بود!

6. he is a poor apology for an actor
او هنرپیشه ی بدی است.

7. he jerked out an apology and left the room
او من من کنان پوزش خواست و اتاق را ترک کرد.

8. he was full of apology
او با تمام وجود پوزش می خواست.

9. i owe you an apology
باید از شما پوزش بخواهم.

10. please accept my humble apology
لطفا پوزش فروتنانه ی مرا بپذیرید.

11. the teacher accepted ali's apology
معلم پوزش علی را پذیرفت.

12. he muttered a few words of apology and with that he left
زیر لبی چند کلمه از روی عذر خواهی اظهار کرد و سپس رفت.

13. We received a letter of apology.
[ترجمه ترگمان]یه نامه عذرخواهی دریافت کردیم
[ترجمه گوگل]یک نامه عذرخواهی دریافت کردیم

14. She mumbled an apology and left.
[ترجمه ترگمان]زیر لب عذرخواهی کرد و رفت
[ترجمه گوگل]او عذرخواهی کرد و به سمت چپ رفت

15. She finally received an apology from the company.
[ترجمه ترگمان]بالاخره یه عذرخواهی از شرکت دریافت کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت وی از شرکت عذرخواهی کرد

16. He offered a sincere apology for his behaviour.
[ترجمه ترگمان]از رفتار خود عذرخواهی می کرد
[ترجمه گوگل]او عذرخواهی صادقانه برای رفتار او ارائه داد

17. He bumped into someone and mumbled an apology.
[ترجمه ترگمان]به کسی برخورد کرد و زیر لب معذرت خواهی کرد
[ترجمه گوگل]او به کسی ضربه زد و عذرخواهی کرد

18. He sent a grovelling note of apology.
[ترجمه ترگمان] اون یه عذرخواهی پست فرستاد
[ترجمه گوگل]او یک یادداشت غم انگیز از عذر خواهی فرستاد

19. She wrote a letter of apology but only under protest.
[ترجمه ترگمان]او نامه ای از عذرخواهی نوشت، اما فقط اعتراض کرد
[ترجمه گوگل]او نامه عذرخواهی نوشت اما فقط تحت اعتراض قرار گرفت

Please accept my apologies.

لطفاً مراتب عذرخواهی مرا بپذیرید.


He was full of apology.

او با تمام وجود پوزش می‌خواست.


The teacher accepted Ali's apology.

معلم پوزش علی را پذیرفت.


the apology of Socrates

دفاعیه‌ی سقراط


پیشنهاد کاربران

معذرت خداهی


کلمه ی "apology" اسم یا همون ( noun ) هست و معنیش میشه ⬅ **معذرت**
و فعل یا همون ( verb ) این کلمه میشه "apologize" و معنیش میشه⬅ **معذرت خواهی**

پس معنی کلمه ی apology = معذرت😉



کلمات دیگر: