کلمه جو
صفحه اصلی

breadcrumb


معنی : خرده نان
معانی دیگر : خرده نان

انگلیسی به فارسی

خرده نان


انگلیسی به انگلیسی

• small bit of bread
breadcrumbs are tiny pieces of bread.
small bit of bread

مترادف و متضاد

خرده نان (اسم)
crumb, breadcrumb

جملات نمونه

1. Next, coat the fish with breadcrumbs.
[ترجمه ترگمان] بعدی، کت رو با نون درستش کن
[ترجمه گوگل]بعد، ماهی را با پودر کباب کت و شلوار بپوشانید

2. Fry the breadcrumbs until golden brown.
[ترجمه ترگمان] سیب زمینی سرخ کرده با نون برشته تا اینکه قهوه ای روشن بشه
[ترجمه گوگل]شیرینی های پخته را تا قهوه ای طلایی سرخ کنید

3. Roll the meat in the breadcrumbs.
[ترجمه ترگمان]گوشت را در the لوله کنید
[ترجمه گوگل]گوشت را در شیرینی پزی رول کنید

4. Spread bread-crumbs on a dry baking sheet and crisp them in the oven.
[ترجمه ترگمان]خرده های نان را روی یک ورقه پخت خشک بریزید و آن ها را در فر نگه دارید
[ترجمه گوگل]خرده نان را در یک ورق پخت خشک خشک کنید و آنها را در فر قرار دهید

5. Coat the fish with breadcrumbs and fry in a little oil.
[ترجمه ترگمان]و به او نشان داد که به ماهیگیری رفته و سرخ شده است
[ترجمه گوگل]ماهی را با پودر زیتون پانسمان کنید و در روغن کمی سرخ کنید

6. Sprinkle the breadcrumbs over the mixture before baking.
[ترجمه ترگمان]قبل از پخت غذا را روی مخلوط بریزید
[ترجمه گوگل]قبل از پخت پودر کباب بر روی مخلوط

7. Split the aubergines in half and cover with breadcrumbs.
[ترجمه ترگمان]نصف aubergines رو تقسیم کن و با خرده نون پوشش بده
[ترجمه گوگل]نصف باکره ها را با هم مخلوط کنید و با پودرهای سوخاری را پوشانید

8. Cool. 2 Mix remaining sugar with the breadcrumbs.
[ترجمه ترگمان]عالی است ۲ استفاده از شکر باقیمانده را با the مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]سرد 2 مخلوط شکر با شیر خشک

9. Rub in butter until the mixture resembles breadcrumbs.
[ترجمه ترگمان]کره را به کره بمالید تا وقتی که مخلوط شبیه به breadcrumbs باشد
[ترجمه گوگل]کره را تا زمانی که مخلوط شبیه پودر خشک باشد، بشویید

10. Crumble the soil to the consistency of breadcrumbs.
[ترجمه ترگمان]خاک را به ثبات of متصل می کند
[ترجمه گوگل]خاک را به قوام پخت و پز خشک کنید

11. Add the nuts, tomatoes, breadcrumbs, salt and pepper, mixed herbs and chilli.
[ترجمه ترگمان]آجیل، گوجه فرنگی، breadcrumbs، نمک و فلفل را اضافه کنید، گیاهان ترکیبی و فلفل چیلی را مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]آجیل، گوجه فرنگی، پودرهای سوخاری، نمک و فلفل، سبزیجات مخلوط و چیلی را اضافه کنید

12. Cook until soft, mix with breadcrumbs and egg.
[ترجمه ترگمان]آنقدر بپزید تا نرم شود و با تخم مرغ و تخم مرغ مخلوط شود
[ترجمه گوگل]کوک تا نرم، با پودرهای سوخاری و تخم مرغ مخلوط کنید

13. Dip fish in egg, followed by breadcrumbs.
[ترجمه ترگمان]ماهی را در تخم مرغ فرو کنید و بعد از آن breadcrumbs
[ترجمه گوگل]ماهی را در تخم مرغ بشویید و سپس پودرهای سوخاری

14. Breadcrumb recipes are welcome but why not stretch to bulgur, rice, millet?
[ترجمه ترگمان]دستور العمل های breadcrumb خوشایند هستند اما چرا به bulgur، برنج، ارزن، کشش نمی دهند؟
[ترجمه گوگل]دستور العمل های نان شیرینی خوش آمدید اما چرا به بلغور، برنج، ارزن نمیرسد؟

پیشنهاد کاربران

تکه نان - خرده نشان ( نرم افزار )
بِردِکرام ( breadcrumb ) ( تکه نان ) در لغت به معنای دنباله ای از اطلاعات و شواهد مربوط به هم است و از داستان شاه پریان هانسل و گرتل ( H�nsel und Gretel ) گرفته شده است.
در وبگاه ها بردکرام یا خرده نشانه، دنباله ای از پیوندها را از نقطۀ ورود به صفحات قبلی تا صفحات فعلی نشان می دهند. خرده نشانه در دیگر واسط های کاربری، راهنمای ناوش ( navigation ) در محیط واسط است.

معادل پیشنهادی برای این واژه: خرده نشانه

نشانه دقیق

خرده نان
گاهی اوقات بصورت اصطلاح استعاری بکار میره

It’s a final breadcrumb that removes any doubt about whether he intended to leave, even if the motivations behind the move still remain a mystery

آرد سوخاری


کلمات دیگر: