کلمه جو
صفحه اصلی

disputatious


معنی : جدلی
معانی دیگر : اهل بحث و مجادله، جستار جوی، اهل مشاجره (disputative هم می گویند)، ستیزه جو

انگلیسی به فارسی

ستیزه‌جو، جدلی


اختلاف نظر، جدلی


انگلیسی به انگلیسی

• argumentative, fond of debate

مترادف و متضاد

جدلی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, polemical, polemic, controversial, forensic, disputant, disputatious

argumentative


Synonyms: cantankerous, captious, caviling, contentious, controversial, dissentious, litigious, polemical, pugnacious, quarrelsome


Antonyms: agreeable, calm, peaceful


جملات نمونه

1. How right you are, very clever, very . . . disputatious.
[ترجمه ترگمان]حق با تو است، خیلی باهوش، خیلی هم زرنگ
[ترجمه گوگل]چقدر درست است، بسیار هوشمندانه، بسیار اختلاف نظر

2. They go in for querulous and disputatious argument.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دلیل مشاجره عصبی و جنجالی به این سو و آن سو می روند
[ترجمه گوگل]آنها برای استدلال پرشور و اختلاف نظر می کنند

3. There was a busy, disputatious about it, instead of the accustomed phlegm and drowsy tranquility.
[ترجمه ترگمان]اما در عوض به جای آن آرامش و آرامش خواب آور، در این باره به خود مشغول بود
[ترجمه گوگل]در مورد آن مشغول بود، مخالف بود، به جای مخمصه عادت کرده و آرامش خواب آلود

4. But, with some few exceptions, the main results had been disputatious wrangling.
[ترجمه ترگمان]اما با چند استثنا، نتایج اصلی بر سر زبان ها افتاده بود
[ترجمه گوگل]اما، با چند استثناء، نتایج اصلی، بحث برانگیز اختلاف نظر بود

5. As it is difficult to determine the subjective guilty of this crime, there are many disputatious of it in theory and practice.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تعیین جرم ذهنی این جرم دشوار است، بسیاری از آن در تئوری و عمل وجود دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که پیچیدگی ذهنی این جنایت را دشوار است، در نظریه و تمرین بسیاری از این اختلافات وجود دارد

6. Mr. Frankfurt spent much of his childhood in Brooklyn, and still sees himself as a disputatious Brooklynite - one who still speaks of the Dodgers as "having betrayed us.
[ترجمه ترگمان]آقای فرانکفورت بیشتر دوران کودکی اش را در بروکلین سپری کرد، و هنوز هم خود را به عنوان \"disputatious Brooklynite\" می بیند - کسی که هنوز از تیم داجرز به عنوان \"ما به ما خیانت کرده است\" صحبت می کند
[ترجمه گوگل]آقای فرانکفورت دوران کودکی خود را در بروکلین گذراند و همچنان خود را به عنوان یک بروکلینت متضاد میبیند - کسی که هنوز دربارهی Dodgers صحبت میکند «ما را خیانت کرده است

7. What gives the June deadline urgency is Taiwanese politics. The ECFA must be approved by the disputatious parliament.
[ترجمه ترگمان]آنچه که مهلت ژوئن را به تعویق می اندازد سیاست تایوانی است مجلس سنا را باید مورد تایید پارلمان disputatious قرار داد
[ترجمه گوگل]آنچه که برای مهلت مقررات ماه ژوئن ضروری است، سیاست تایوانی است ECFA باید توسط مجلس دیوان مورد تایید قرار گیرد

8. I think it will be conceded by my most disputatious reader, that she could hardly have directed an unfortunate boy to do anything in the wide world more difficult to be done under the circumstances.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم با most خواننده من تصدیق خواهد شد که به سختی می توانست به یک پسر بیچاره دستور دهد هرکاری در این جهان پهناور انجام دهد دشوارتر از آن است که تحت این شرایط انجام شود
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که بیشترین اختلافنظر خواننده من این است که او به سختی می تواند یک پسر تاسف آور را هدایت کند تا کاری را در جهان وسیع انجام دهد که در شرایط سخت تر انجام شود

9. This paper expounds the ten great relations of the safety in production of coal mine, and puts forward some methods of recognizing and treating the problems from disputatious angle.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به تشریح ده رابطه بزرگ ایمنی در تولید معدن زغال سنگ می پردازد و برخی از روش های تشخیص و برخورد با مشکلات از زاویه disputatious را مطرح می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله ده رابطه بزرگ ایمنی در تولید معادن زغال سنگ را توضیح می دهد و برخی از روش های شناسایی و درمان مشکلات را از زاویه اختلاف می کند


کلمات دیگر: