کلمه جو
صفحه اصلی

collectivize


معنی : اشتراکی کردن
معانی دیگر : جمعی کردن، همگانی کردن، سوسیالیستی کردن

انگلیسی به فارسی

اشتراکی کردن


جمع آوری کردن، اشتراکی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: collectivizes, collectivizing, collectivized
• : تعریف: to organize or reorganize (an economy, business, or industry) based on collective ownership and control of the means of production and distribution.

• implement collectivism (also collectivise)

مترادف و متضاد

اشتراکی کردن (فعل)
collectivize, communalize, communize

جملات نمونه

1. Most large businesses were collectivized at the start of the war.
[ترجمه ترگمان]اکثر کسب و کاره ای بزرگ در آغاز جنگ کشته شدند
[ترجمه گوگل]اکثر شرکت های بزرگ در آغاز جنگ جمع شدند

2. He forced the country to collectivize agriculture.
[ترجمه ترگمان]او کشور را وادار به احیای کشاورزی کرد
[ترجمه گوگل]او کشور را مجبور به جمع آوری کشاورزی کرد

3. Region economy and commerce collectivize are one of fundamental trends that current world economy grows.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد منطقه و تجارت commerce یکی از گرایش های اساسی است که اقتصاد جهان در آن رشد می کند
[ترجمه گوگل]اقتصاد منطقه و تجارت همگام سازی یکی از گام های اساسی است که اقتصاد جهانی در حال رشد است

4. Since 80 time end, regional economy collectivize is making a kind of global trend.
[ترجمه ترگمان]از دهه ۸۰، اقتصاد منطقه ای در حال ایجاد نوعی گرایش جهانی است
[ترجمه گوگل]از زمان پایان 80 سال، اقتصاد منطقه ای جمع آوری می کند، نوعی روند جهانی را ایجاد می کند

5. The collectivize trend of world other area also is being advanced quickly.
[ترجمه ترگمان]روند collectivize مناطق دیگر نیز به سرعت پیشرفت می کند
[ترجمه گوگل]روند جمعآوری مناطق دیگر دنیا هم به سرعت در حال پیشرفت است

6. Instead of stimulating production by giving people incentives, we collectivized them.
[ترجمه ترگمان]به جای تحریک تولید با دادن مشوق های به مردم، ما آن ها را از بین می بریم
[ترجمه گوگل]به جای تحریک تولید با دادن انگیزه های مردم، ما آنها را جمع آوری کردیم

7. New business board piece rise to surface, the orbit that indicates collectivize develops a royal make one's bow.
[ترجمه ترگمان]صفحه هیات تجاری جدید به سطح می رسد، مدار که نشان دهنده آن است collectivize یک کمان سلطنتی را توسعه می دهد
[ترجمه گوگل]قطعه جدید هیئت مدیره کسب و کار به سطح، مدار که نشان می دهد collectivize ایجاد یک سلطنتی ایجاد تعظیم

8. Below the influence of this one tide, inferior also appeared the trend of economic area collectivize.
[ترجمه ترگمان]پایین تر از نفوذ این موج، سطح پایین نیز روند اقتصادی collectivize را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]زیر نفوذ این جزر و مد، پایین تر نیز به نظر می رسد روند منطقه اقتصادی جمع آوری شده است

9. This kind of economic system is in a country reflecting is agricultural collectivize.
[ترجمه ترگمان]این نوع سیستم اقتصادی در کشوری است که منعکس کننده محصولات کشاورزی است
[ترجمه گوگل]این نوع نظام اقتصادی در کشوری است که منعکس کننده آن است که جمع آوری کشاورزی است


کلمات دیگر: