کلمه جو
صفحه اصلی

smut


معنی : سخن زشت، دوده، رنگ سیاه، لکه، هزل، سیاهولکه دار کردن، زنگ زدن
معانی دیگر : هر ماده ی سیاه و دوده مانند، لک، نقطه ی چرکین، (نوشته یا عکس یا سخن و غیره) هرزه، مستهجن، ننگ آور، شرم آور، قبیح، (آفت کشاورزی) سیاهک، زنگ سیاه، (گیاه) زنگ زدن، سیاهک گرفتن، تصاویروداستانهای خارج از اخلاق

انگلیسی به فارسی

دوده، سخن زشت، رنگ سیاه، لکه، هزل، تصاویر و داستانهای خارج از اخلاق، سیاه ولکه دار کردن، زنگ زدن


اسموتی، دوده، هزل، سخن زشت، رنگ سیاه، لکه، سیاهولکه دار کردن، زنگ زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small piece of dirt or soot, or the smudge or mark made by it.

(2) تعریف: indecent or obscene pictures or language.
مشابه: bawdy, dirt, filth, obscenity, ribaldry

(3) تعریف: any of various fungal plant diseases that result in the growth of dark, powdery masses of spores.

(4) تعریف: a fungus that causes such a disease.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: smuts, smutting, smutted
• : تعریف: to soil or dirty; smudge.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: of plants, to become diseased with smut.

• sooty particle; black spot, smudge; obscenity; pornography; plant disease characterized by the development of black powdery spots on the affected part; fungus which causes smut
dirty, stain; become dirty; be affected by a plant disease characterized by the development of black powdery spots
if you refer to words or pictures as smut, you mean that they are related to nudity or sex, and that you think that they have been said or published just to excite or shock people, rather than for serious reasons.
smut or smuts is dirt such as soot which makes a dark mark on something.

مترادف و متضاد

سخن زشت (اسم)
bawdy, obscenity, scurrility, abusive language, smut, bawdry, gross language, ribaldry, opprobriousness

دوده (اسم)
smut, black, grime, soot, lampblack, colly

رنگ سیاه (اسم)
smut, blacking, sable

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

هزل (اسم)
smut

سیاهولکه دار کردن (فعل)
smut

زنگ زدن (فعل)
smut, ring, stain, corrode, rust, hang up, oxidize

pornography


Synonyms: adult material, adult movie, bawdiness, dirt, dirty movie, erotica, filth, girlie magazine, hard-core pornography, indecency, indecent material, obscene materials, obscenity, porn, porno, porno film, sexploitation, sexually explicit material, skin flick, smut, soft-core pornography, stag film, X-rated material, X-rated movie


جملات نمونه

1. There's an awful lot of smut on television these days.
[ترجمه ترگمان]این روزها کاره ای زیادی در تلویزیون انجام می شود
[ترجمه گوگل]این روزها در تلویزیون بسیار زیاد است

2. He can entertain audiences without resorting to smut.
[ترجمه ترگمان]می تواند بدون توسل به سکس، شنوندگان را سرگرم کند
[ترجمه گوگل]او می تواند تماشاگران را بدون توسل به تفریح ​​سرگرم کند

3. Patrick's conversations are always full of smut.
[ترجمه ترگمان]گفتگوهای \"پاتریک\" همیشه پر از smut
[ترجمه گوگل]مکالمات پاتریک همیشه پر از خشونت است

4. I won't have smut like that in my house!
[ترجمه ترگمان]من این کار رو تو خونه خودم انجام نمیدم
[ترجمه گوگل]من در خانه ام این کار را نکردم

5. The tabloid papers are full of smut.
[ترجمه ترگمان]روزنامه مصور پر از سکس است
[ترجمه گوگل]مقالات شفاهی پر از خشونت است

6. There's too much violence and smut on TV these days.
[ترجمه ترگمان]این روزها خیلی خشونت و سکس در تلویزیون وجود دارد
[ترجمه گوگل]این روزها بیش از حد خشونت و خشونت در تلویزیون وجود دارد

7. I noticed the powder smut from the shot on the white skin around the wound.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که پودر باروت از روی پوست سفید اطراف جراحت دیده می شود
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم پودر خرد شده از پوست بر روی پوست سفید در اطراف زخم

8. Most countries would prefer to do without the smut and the anti-government invective, but none wants to risk being left out.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورها ترجیح می دهند این کار را بدون تبلیغات و the ضد دولتی انجام دهند، اما هیچ کدام نمی خواهند ریسک کنند
[ترجمه گوگل]اکثر کشورها ترجیح می دهند که بدون خشونت و مقابله با دولت مخالفت کنند، اما هیچکس نمی خواهد خطر را از دست بدهد

9. Or is he a smut peddler who is using it to enhance the sale of his magazines?
[ترجمه ترگمان]یا یک فروشنده ایتالیایی است که از آن برای افزایش فروش مجلات خود استفاده می کند؟
[ترجمه گوگل]یا او یک خرده فروش است که از فروش آن برای فروش مجلات خود استفاده می کند؟

10. Northern corn leaf blight(NCLB) and head smut in maize, caused by fungi, have been the prevalent diseases in the world, which can cause heavy losses in corn production.
[ترجمه ترگمان]بیماری ذرت شمالی (NCLB)و head در ذرت، ناشی از قارچ، بیماری های شایع در دنیا بوده که می تواند منجر به خسارت های سنگینی در تولید ذرت شود
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ذرت (NCLB) و ذرت سرخ شده در اثر ذرت، به علت قارچ ها، بیماری های شایع در جهان بوده اند که می تواند باعث تلفات سنگین در تولید ذرت شود

11. A near commercial line of sugarcane, resistant to smut, has been produced through in vitro mutagenesis.
[ترجمه ترگمان]خط تجاری نزدیک نیشکر، مقاوم به اقیانوس، از طریق mutagenesis in vitro تولید شده است
[ترجمه گوگل]خط تقریبا تجاری از نیشکر مقاوم در برابر گرده، از طریق جهش درون in vitro تولید شده است

12. Efficacy of controlling loose smut and head smut are more than 95%.
[ترجمه ترگمان]تاثیر کنترل محیط آزاد و head، بیش از ۹۵ % است
[ترجمه گوگل]اثربخشی کنترل ذرات شلاق و سرشاخه بیش از 95٪ است

13. Head smut reduces maize yield severely because of its damage on ears right.
[ترجمه ترگمان]smut به دلیل آسیب زدن به گوش ها به شدت تولید ذرت را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]ذرت سرخ به شدت به علت آسیب زدن به گوشه ها، باعث کاهش عملکرد ذرت می شود

14. There is smut on the windows.
[ترجمه ترگمان]یه چیزی روی پنجره ها هست
[ترجمه گوگل]در پنجره های کوچک وجود دارد

پیشنهاد کاربران

Erotic

smut ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: سیاهک 2
تعریف: بیماری ناشی از قارچ های راستۀ اوستیلاگی نالِس ( Ustilaginales ) که در اندام های گیاه گَرد سیاه تولید می کند


کلمات دیگر: